بالاخره بخش دوم صحبت های میان من ( کاوه فرزند ملت ناصر یاراحمدی با رضا معینی ) با همت وی و همکاران ایشان در سایت « بیداران » منتشر شد . جا دارد که از ایشان و گردانند گان سایت که حداقل تا انجام این دو مصاحبه موضعی دشمنانه به من داشتند و علیرغم آن ، با پای نهادن بر روی احساسات ناشی از داوری های زود هنگام ، پیشنهاد دهنده این مصاحبه بودند تشکر کنم . البته من، الان و بعد از فراهم شدن فرصتی برای شنیده شدن ؛ نمی دانم که موضع این دوستان در باره من چیست ، انسان موجود پیچیده ای است و روشنفکران بازهم پیچیده تر وفراتر از آن انسان روشنفکر ایرانی سه مقابل ، پیچیده تر است اما بهرحال شکی نیست که هم من و هم دوستان سایت بیداران هر دو در یکطرف هستیم . و آن طرف ، مبارزه با بلای خانمانسوزی است که با نام « جمهوری اسلامی » بجان ملک و ملت افتاده و ممکنست نهایت این دهشت به فاجعه ای بنام « جنگ داخلی » در ایران منجر شود این ، آن اصل اساسی است که ئباید فرموش شود و به گمان من فراهم کردن امکان گفتگو میان همه کسانیکه امروز خود را در صف مبارزه با نظام اهریمنی حاکم بر ایران میدانند احترام به خون همه کسانی که است که در این راه کشته شده و خون سرخشان خاک وطن را آبیاری کرد . باشد که حاصل این همه مبارزات و رشادتها ، در بر گرفتن شاهد آزادی و دمکراسی و حکومتی مردمی در کشور باشد .
گفتگو با ناصر یاراحمدی : هیچکًس در زندان با پذیرش گفتمان ِ جمهوری اسلامی تواب نشد، ترس از زجرکُش شدن در زیرشکنجه و اعدام بود ( بخش پایانی)
رضا معینی : در بخش نخست، در بارهی بازداشت و شکنجههای شما صحبت کردیم و چگونگی به گفته خودتان « بازی دادن » نیروهای امنیتی و ترس از اعدام و روی آوردی به « تواب بازی». این مدت گذار از مقاومت نخستین ساعات تا دادن بخشی از اطلاعات را خودتان چهگونه تحلیل میکنید؟ به ویژه با آن فضایی که پیرامون شما وجود داشت، دیدار و فشارهای خانواده حتا در درون زندان، افزون بر آن شما خود در بخش نخست گفتید با لو دادنها هم فشارها کم نشد.
– ناصر یاراحمدی : اول بگویم هر انسانی نمونهای منحصر بهفرد است. در هر موضوعی نیز همین اصل جاری است. ما باید این تجربهها را جمع کنیم و به دست متخصصان بسپاریم، متخصص امور اجتماعی و یا روانپزشک. این کار من یا شما نیست. شما خود را روزنامهنگار و فعال حقوق بشر میدانید و من هم آدم سیاسی هستم. به هر حال موضع اجتماعی ما بر نگرشمان تاثیر میگذارد. منظورم این است که شما به تجربهی من بهعنوان تجربه یک فرد نگاه کنید. نمیشود گفت عموم انسانها در زیر شکنجه اینگونه هستند. حال چه کسانی که سخت میایستند و هیچ نمیگویند، چه آنهایی که همه چیز را میگویند و یا آنها که هم میگویند و هم نمیگویند. پس آنچه من میگویم تجربهی منحصر به فرد کسی است به نام ناصر یاراحمدی. حال این منحصر به فردی، وجه منحصر به فرد دیگر هم دارد. من از زمانی که بازداشت شدم و تا آخرین روزی که در زندان بودم، به دنبال این بودم که چگونه بازداشتم را جبران کنم، آزاد بشوم تا بتوانم با این نظام مبارزه کنم.
این فکر از همان آغاز با شما بود!
ادامه مصاحبه را در سایت بیداران بخوانید
Leave a Reply