گفتمان ” انقلاب اسلامی ” علیرغم حاکمیت تفکرات بنیاد گرایانه شیعه ولایی برآن ، در حوزه ” سیاست بین المللی و حتی داخلی از خود حرفی برای زدن و اندیشه ای برای ارائه نداشته و ” بشدت تحت تاثیر دوران جهان دو قطبی و اندیشه های مراکز تولید فکرواندیشه در اردوگاه سوسیالیستی بیش از 60 سال پیش است ، دورانی که منافع کشورهای آسیای میانه ، قفقاز و اروپای شرقی از منظر منافع استراتژیک و ژئوپولیتیک ” جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه ” بزرگترین جمهوری اتحاد شوروی تعریف می شد . می دانیم که روسها ” از نظر تاریخی در آسیای میانه و قفقاز خود را صاحب منافع دانسته و این کشورها را ” حیاط خلوت ” و عمق استراتژیک خود تعریف و نسبت به حضور اقتصادی و نظامی اروپا و آمریکا در این منطقه بشدت حساسیت نشان داده و سیاستهای حزب کمونیست اتحاد شوروی نیز در طرح تئوری وجود دو اردوگاه سوسیالیستی و امپریالیستی ، بیان تئوریک منافع کشورروسیه بود که در آنروزها تحت عنوان مارکسیستی – لنینیستی ” جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی ” خوانده می شد .
در اثبات این ادعا این واقعیت بس که بعد از فروپاشی کشور ” شوراها ” ، سیاست خارجی ” فدراسیون روسیه ” فعلی دقیقا و طابق النعل بالنعل ، ادامه همان سیاست های خارجی ” شوروی ” سابق است .
دور کردن آمریکا از منطقه ، بخش اساسی سیاست شوروی سابق و روسیه امروز است ، سالهای سال کمونیست های کشورهای منطقه ، احزاب معروف به ” احزاب برادر ” و کشورهای متحد ” شوروی ” با سر دان این شعار و مبارزه پر هزینه در راه آن در این اندیشه بودند که به ” انتر ناسیونالیزم پرولتری ” و پیروزی سوسیالیزم جهانی کمک می کنند و در راه این شعارحتی جان میدادند اما در حقیقت سود اصلی آن شعارها و آن مبارزات به ” روسیه ” رسید و این کشور توانست با همان سیاستها و شعارها ، از کشوری عقب مانده و یک امپرا طوری در حال انقراض ، امروز به ابر قدرت نظامی و کشوری که انقلاب صنعتی را پشت سر نهاده تبدیل شود ، دستاوردها و سود آن شعارها و مبارزات برای کشورهای آسیای میانه و قفقاز و حتی اروپای شرقی هیچگاه به اندازه بهره مندی ” ” جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی ” نبود ، نگاهی به وضعیت فعلی اقتصادی و اجتماعی تاجیکستان ؛ قرقیزستان ، ازبکستان و یا ارمنستان و گرجستان در قفقاز اثبات کننده ادعای ما است .
با ذکر این مقدمه می خواهیم بگوییم که اس و اساس دور کردن آمریکا و اروپا و در دورانی ” بریتانیا ” از خاور میانه ، آسیای میانه و قفقاز ، مشخصا از محورهای اساسی سیاستهای منطقه ای ” فدراسیون روسیه ” است و فارغ از اینکه در آن کشور ” تزارها ” و یا ” حزب بالشویک ” و یا امروز ” ولادیمیر پوتین ” بر سر کار باشد ، این سیاست با جدیت دنبال می شود .
در مقابل این سیاست ، منافع کشورهایی در حد و اندازه قدرتهای منطقه ای و یا کشورهای کوچک ، ادامه حضور آمریکا در منطقه برای حفظ تعادل قدرت میان ابر قدرتها در منطقه است و “ج.ا.” هم که ادعای عدم وابستگی به قطب های قدرت جهانی را دارد ، باید و بطور طبیعی خواهان حفظ تعادل قئرت میان قدرتهای جهانی حاضر در منطقه می بود .
سیاست نگاه به شرق و متعاقب آن سر دادن شعار ” خروج آمریکا در منطقه ” ، در شرایطی به محور اساسی و تعیین کننده سیاستهای خارجی ” ج.ا.” تبدیل شده که امروز هیچ کشوری حاضر به پذیرفتن ریسک نتایج مترتب بر سر دادن این شعار نیست ! حتی ” فدراسیون روسیه ” خود در عطش داشتن رابطه اقتصادی و گسترش روابط سیاسی با ” آمریکا ” بسیار فعال عمل می کند .
در این باره بیشتر بدانید
شکست دستگاه دیپلماسی روسیه در بهبود روابط با ” ترامپ ”
اما چرا در این دوران و شرایط ، محور اصلی سیاست خارجی ” ج.ا.” بر ” نگاه به شرق ” و سر دادن شعار ” خروج آمریکا از منطقه ” بعنوان یک مطالبه قرار گرفته است و چرا ” روسیه ” خود که سعی در نزدیکی به ” آمریکا ” دارد از اقدامات “ج.ا.” در به چالش کشیدن آمریکا حمایت می کند ؟ علت حمایت ” روسیه ” از اقدامات ضد آمریکایی “ج.ا.” اینستکه این کشور نمیخواهد خود هزینه شعارهای ضد آمر یکایی را بپردازد و با در پیش گرفتن حمایت از ” ج.ا.” حتی در حد تسلیح مخفیانه موشکی ” سپاه ” ، سعی در دور کردن ” آمریکا ” از منطقه با هزینه ملت ایران دارد .
اما چرا خروج نیروهای آمریکا از منطقه شعاری ماجراجویانه ، روسی ونهایتا به ضرر ملت های منطقه است ؟ دلایل آن بسیار روشن است : الف : با خروج آمریکا از منطقه تنها نیروی قدر قدرت نظامی در قفقاز ، آسیای میانه و خاور میانه ، روسیه و تا حدودی ” چین ” خواهد بود و عدم تعادل قدرت در مناطق بشدت استراتژیک فوق الذکر ، بضرر کشورهای کوچک و قدرتهای منطقه ای خواهد بود .ب : با خروج آمریکا از منطقه ، دولتهای ضعیف حاشیه خلیج فارس و حتی عربستان سعودی در مقابل تحرکات ” ج.ا.” بشدت آسیب پذیر خواهند بود و زمینه پر شدن خلاء قدرت بوجود آمده ناشی از عدم حضور ” آمریکا ” توسط ” ج.ا” بوجود می آید ( نمونه عراق و سوریه در این مورد بسیار گویا هستند ) که این خود در تعادل نیروهای اجتماعی و سیاسی در داخل کشور – ایران – تاثیر بسزایی در قوی تر شدن مواضع سیاسی رژیم حاکم بضرر نیرو های مبارز و اپوزیسیون خواهد داشت . ج : با خروج آمریکا از منطقه زمینه رشد و قدرتگیری نیرو های بنیادگرای اسلامی شیعه و سنی وتشدید اقدامات این گروهها بر علیه دولتهای مرکزی خود در شبه جزیره عربستان (از جمله کشورهای حاشیه خلیج فارس ) فراهم می شود که اگر این اقدامات در هریک از این کشورها به بر هم خوردن تعادل سیاسی در کشور مفروض منجر شود ، بی ثباتی وشیوع جنگهای داخلی ، فرقه ای ، قومی و مذهبی تمام منطقه را تهدید میکند و ازخاطر نبریم که قدرتگیری بیناد گرایی سنی که مواضع ضد اسرائیلی تند هم دارند ، بدنبال خود واکنش نظامی اسرائیل را بدنبال خواهد آورد که بر پیچیده شدن اوضاع تاثیر اساسی خواهد داشت .
نا گفته روشن است که بر هم خوردن نظم موجود و وقوع آنارشی سیاسی و نا آرامیهای اجتماعی در یکی از پر مخاطره ترین مناطق جهان می تواند آغازی بر پیدایی شرایط خطرناکی باشد که هیچ نیرویی آرزوی وقوع آنرا نمی کند .
” خامنه ای ” و ” سپاه ” ، در ترس از حضور آمریکا در منطقه ، که در هر حال آنرا ، تهدیدی برای بقای رژیم بشدت ارتجاعی ، بنیاد گرا و ضد مدرن خود میدانند ،عملا به مجری اندیشه و شعارهایی تبدیل شده اند که دهه ها پیش از سوی مراکز تولید فکر و اندیشه ” اردوگاه سوسیالیستی مطرح می شد و به این شکل یکی از مذهبی ترین نظامهای سیاسی جهان ، خود تبدیل به مجری بی اراده شعار کمونیست های رادیکال در مبارزه جویی با آمریکا می شود .
“خامنه ای ” و ” سپاه ” برای دستیابی به موقعیت عدم تهدید از سوی ” آمریکا “شعار خروج این کشور از منطقه را مطرح می کنند و در این نگرانی حاضر به پذیرفتن ریسک بخطر افتادن حیات سیاسی و اجتماعی دولت و ملت های منطقه هستند و نیروهای واقعگرای سیاسی در ایران و منطقه باید بشدت با این شعار مقابله کنند .
Leave a Reply