قانعی پور که گم گشته ای میان سلطنت و فقاهت است و مشکوک به عدم باور به هردو ودر عین حال خود را از سینه چاکان سلطنت میداند گفته است که : به احترام عالیجناب ثابتی تمام قد می ایستد ً.
ممکنست از وی و تمام کسانیکه ثابتی را سزاوار لقب عالیجناب میدانند بپرسم : این عالیحناب کارمند عالیرتبه ساواک ، چه تخم دو زرده ای برای همان نظام و ساختار سیاسی که ایشان را از حضیض ذلت و یک کارمند دون پایه به مقام آجودان سلطنتی رساند ، گذاشته است که سزاوار لقب عالیجناب باشد ؟ مگر ایشان دو ماه قبل از سقوط از ترس و با جبن و بزدلی از ترس همان چریکهایی که می گوید در سال 1355دیگر اثری ازآثارشان نبود ، با پاسپورت جعلی و التماس و… فرار نکرد ؟ صد رحمت به دختران و پسران صدام و قذافی که مردانه ایستادند ، جنگیدند و کشته شدند ، این آقایان که به اندازه دختر صدام هم جرات ایستادن و دفاع کردن از رژیم سیاسی خود را نداشتند ، شاه هنوز در ایران بود ، نیاز به کمک این یاران روزهای خوشی را داشت و اینان کسب و کارو ساندویچ فروشی های خود را در نیویورک افتتاح کرده بودند . …کدام عالیجناب ؟
کسانیکه با جنایتکاران در زندانهای عادی بوده اند دیده اند که این انسانهای محنت زده مخاطب خود را دکتر و مهندس خطاب می کنند تا خود نیز خرکیف شوند که با دکتر و مهندس دمخور هستند ،”عالیجناب گویی” ” قانعی فرد ” نیز از این دست است .
گفتمان ” ساواک ” گفتمانی شکست خورده است :
من بعنوان کسی که خود در دوران رژیم سابق در ساواک و کمیته مشترک در حالیکه هنوز 18 سالم هم نبود تحت شدیدترین شکنجه ها قرار گرفتم اساسا بدنبال این نیستم که اثبات کنم در ساواک شکنجه میشده است ، در کدام نظام سیاسی شکنجه نشده است ؟ در کشورهای سوسیالیستی ، جهان سومی ، دومی و واولی ، هر کجا که نظام سیاسی خود را در معرض بحران هویتی و هست و نیست ببیند بدون معطلی شکنجه می کند . پس بحث من در شکست خورده بودن گفتمان ساواک ، برخورد حقوق بشری نیست ، این بحث را با مدافعان احساساتی حقوق بشر واگذار می کنم . ، .
یعنی اگر حتی فرض کنیم که طرفداران رژیم سابق و یا گرایشهای سیاسی دیگر بتوانند بعد از ج.ا. بر سر کار بیایند ، بدون معطلی از ابزار شکنجه استفاده خواهند کرد . بحث بر سر اینسکه که چرا رژیم شاه و حتی رژیم فعلی دائما خود را درآنچنان شرایط بحرانی میبینند که باید دائما شکنجه کنند و بعد هم زبونانه آنرا انکار کنند .
موضوع اصلی در تحلیل ساواک اینستکه ساواک بعنوان یک سازمان در اجرای وظایف خود در حفظ رژیم شاه از معارضان و مستقیما از چریکها شکست خود و بنابراین ساواک گفتمانی شکست خورده است .
بهترین دلیل در مورد شکست خورده بودن گفتمان ساواک که ” ثابتی ” امروز خود را مدافع آن میداند ، اینستکه با آن هم امکانات از کمکهای سیا و موساد وهزاران خبر چین و مامور رسمی و غیر رسمی ، اساسا نفهمید ، اساسا خطر را احساس نکرد ، اساسا یک سازمان امنیتی قابل اتکا برای حفظ نظامی که به برپا نگهداشتن آن متعهد بود ، بشمار نیامد . سمبل ساواک بدرستی خرس ” است ، زور زیاد و عقل کم ، یعنی اگر ساواک فرد را با تمامی مدارک و یا سر قرار و خلاصه با دلایل کاملا آشکار و غیر قابل انکار دستگیر میکرد ، آنقدر و بقصد کشت وی را میزدند تا یا اورا بکشند و یا از او اطلاعات بگیرند ، مانند خرسی که اگر در میان دو حلقه دستش گیر بیفتی له میشوی ، اما اگر نه ، خرس ، عقل در افتادن با انسان متفکر را ندارد .
جنبش چریکی که نهایتا هم با تاکتیک مبارزه مسلحانه پیشنهای وی ، رژیم2500 ساله سلطنتی سقوط کرد ، مانند یک انسان متفکر ، خرس ساواک را که یا به تجاوز فکر میکرد و یا به له کردن ، چنان شکست داد که افرادی مانند ثابتی دو ماه مانده به پیروزی جنبش ، از ترس ، فرار را بر قرار ترجیح داده و اکنون با فاصله چند هزار کیلومتری از محل اولیه فرار خود میگوید در سال 1355 دیگر اثری از آثار چریکها باقی نمانده بود .
کدام تفکر حتی به خمینی خط فکری داد ؟
ممکنست بفرمایید چه کسی خمینی را برانداز کرد ؟ آخوندها ها که در سال 32 ، نانخور اعلیحضرت بودند و در سال 1342 خمینی محمد رضا شاه را بعنوان پادشاه مملکت شیعه نصیحت میکرد ! این ما فعالان جنبش چریکی و مردم ایران بودیم که خمینی را برانداز کردیم ، چون می خواستیم سلطنت برود و دیدید که پیروز شدیم …وحدت چپ و ملی با آخوند بد است ؟ ارتجاع سرخ و سیاه است ؟ مگر خودتان در 1332 با آخوندها برای نابوید ما دست بیکی نشدید و حتی نمی گویید که برای نابود کردن چپ و ملی ، رساله های آخوندها را توزیع میکردید ؟ شما خواستید آخوندها را برعلیه ما بسیج کنید ، اما اینبار زور ما چربید و آخوند را بر علیه شما نه تنها شوراندیم که براندازشان هم کردیم..دیدید شکست خوردید ؟
کدام تفکر از جوانان خواست مانند ماهی سیاه کوچولو ، دل به دریا بزنند و از چهارچوب زندگی روزمره فیلمفارسی و شش و هشت و سرود شاهنشاهی ، به انقلاب و مبارزه مسلحانه بیندیشند ؟ صمد بهرنگی که خود یک هوادار چریکها بود …من خود 16-15 ساله بودم با هماهنگی با سازمان مجاهدین به پاسگاههای ژندارمری سر مرز میرفتیم کلت و فشنگ از افسران ژاندارمری می خریدیم و به تهران می آوردیم ، ساواک کیلویی چند بود ؟ . حتی در دستگیری ام توسط ساواک که بازجو های من سرهنگ سعیدی ، سرگرد جلالی و سروان کمالی بودند این مسئله را تا به آخر نگفتم و لو نرفت . رابطه ام با سازمان مجاهدین ، با محمد اکبری آهنگران ، حسن سلامیان ، فرهاد صفا را نگفتم و لو هم نرفت و در زندان دهها مورد را مشاهده میکردیم که براحتی ساواک را فریب داده بودند .
با شکنجه و داغ و درفش نمی توان یک رژیم سیاسی نگه داشت ، و اشتباه ساواک و اکنون هم ساواما این بود و هست که با این موضوع نه برخورد نرم افزاری که سخت افزاری میکرد . از نظر قدرت حفظ نظام ، ساواک و اکنون ساواما یک سازمان انگل بیمصرف بود ، میگویید توهین می کنم ، عرض می کنم همینکه نتوانست رژیم سیاسی متبوع خود را حفظ کند و تنها موقعی احساس خطر کرد که گاه فرار بود ، اثبات ادعای من است . می گویید توطئه بین المللی بوده “گوادلوپ ” بوده ، ، بفرض که حرف شما درست ، همین توطئه خارجی را چرا تشخیص ندادید ؟
شما خود ، خود را خلع سلاح کرده بودید !
میدانید چرا ؟ چون محمد رضا شاه همانطور که خود بارها در مصاحبه اتان گفتید شما را از داشتن شخصیت محروم کرده بود وشما بعنوان آدمهایی حقیر برای برخورداری از امکانات مادی و اجتماعی و لقمه ای نان ، به آن حقارت تن داده و توان اندیشیدن مستقل را از دست داده بودید و بهمین خاطر بوی لرزش ، شورش ، خیزش و انقلاب را فقط وقتی فهمیدید که پوستتان شروع به سوختن کرد و باید فرار میکردید ، عاقل را اشارتی و تنبلهای حمام شاه عباسی فقط وقتی بخود می آیند که دیگر اثری از حیات در آنان نمانده است و دیر شده است و این تمثیلی برای بیان اوضاع شماست . شما مقامات رژیم شاه فاقد شخصیت ، هویت و اندیشه مستقل بودید و خود،آگاهانه به آن وضعیت تن داده بوید وشکست خوردید و ورشکسته بتقصیر هستید ، شما در مقابل ملت و حتی طرفداران نظام سابق آبرویی ندارید. سرتان را پایین بیندازید و از خجالت سرخ شوید . آنکس که بشما عالیجناب میگوید دوست نادان و یا دشمن دانای شماست که نمی گذارد شما بفهمید .
” ثابتی” هنوز هم قدرت تحلیل ندارد !
ثابتی در پاسخ به سئوال اینکه چرا تعداد مساجد آنهمه زیاد شده بود می گوید : بعضی مردم ثروتمند شده بودند ، و با پولشان مسجد می ساختند . می توان گفت که : ساواک هرگز نفهمید و هنوز هم نفهمیده است یعنی ایشان با 90 سال سن و چند دهه کار امنیتی پاسخی میدهد از جنس خوشی زده بود زیر …. یک پاسخ کوچه بازاری و نه یک پاسخ اندیشمندانه …. شرم آور نیست ؟ وی توان تحلیل این موضوع ساده را ندارد که چرا خود دولت و یا افراد پولدار وقتی می خواهند چیزی بسازند ، میروند و مسجد میسازند ؟ سازنده چیزی را میسازد که طالب داشته باشد و برایش یا نفع مادی و یا منزلت اجتماعی بدنبال بیاورد ، سئوال : چرا ساختن مسجد منزلت اجتماعی ببار می آورد ؟ احتمالا دهها و صدها کارمند ساواک و هواداران رژیم سابق و دانشمندانشان هم جمع شوند تا کنون هم جواب این سئوال ساده را نتوانند بدهند اما یک دانشجوی ساده علوم اجتماعی براحتی بشما میگوید : چون در یک کشور نفت فروش ، که اقتصاد آن دچاربیماری هلندی است و توان جذب سرمایه ندارد ، روستاییان خانه خراب شده به شهرها هجوم می آورند و آنگاه بقول استاندال در رمان مشهور ” سرخ و سیاه” ، شولای روستایی همان عبای آخوندی است ، روستایی وقتی بشهر بیاید و اسیر فقر و حاشیه نشینی اجتماعی میشود و دنبال حسینیه و مسجد میگردد. آخوند و روستایی که در شهرها زیاد شدند نیاز به مسجد وحسینیه زیاد شده و هیچ نیرویی نمی تواند در مقابل این سیل بینان کن بایستد .
بر این مبنا بر اثر نابود شدن روستاها در آن شرایط که سیاستهای خود شاه موجب آن شده بود ،چند میلیون روستایی به مراکز استانها آمده و بصورت بیخانمان در اطراف شهرها در حلبی اباد ها زندگی میکردند و اینان به مسجد و آخوند نیاز داشتند ، آقای ثابتی شما حتی اگر رمان سرخ و سیاه استاندال را خوانده بودید می توانستید وقوع انقلاب اسلامی را پیش بینی کنید . ما خوانده بودیم و می دانستیم در آن برهه تاریخی باید به حذف سلطنت بسنده کنیم و بنبال ایجاد یک حکومت دمکراتیک ملی نباشیم ، و این کار فقط با نیروی مهیب منفی روحانیت بدست می آید و می دانستیم این سیل بنیان کن ، ما را نیز با خود خواهد برد اما از آنجاییکه ملی گرایان ، گروههای چپ و مجاهدین خلق ، منافع ملی را برمنافع تنگ نظرانه گروهی خود ترجیح میددند روحانیت را از نظر فکری ، تشکیلاتی و حتی تئوریک تجهیز کردیم و به هدفمان رسیدیم و از همان فردای حذف سلطنت مبارزه با رژیم را شروع کردیم .از یاد نبرید که ساواک در کلیت خود از همان فردای ظهور ج.ا.با این هیولا شروع به همکاری کرد .
ساواک گفتمانی شکست خورده است و مقامات آن ورشکستگان بتقصیر ، مشتی فراری و ترسو که برای لقمه ای نان همکاران بعدی ساواما شدند بودند و هستند و سزاوار لقب داشتن عالیجناب نیستند .
Leave a Reply