سال نو بر همگان مبارک باد به امید سال پر از پیروزی و امید برای ایران و ایرانی

” خ” مثل ” خونخوار ” یعنی خامنه ای – ” واو ” مثل ” وقیح ” یعنی” ولایی ” : خونخوار وقیح : ولی فقیه

 

 

لینک دانلود صدا 

  • آخر این گلّه‌های گوسفند شما، مرتع لازم دارد که چرا کنند، شیرشان زیاد شود، هم به بچّه‌های خود بدهند و هم شما بدوشید؛ نه اینکه متّصل تا شیر دارند، بدوشید و شیر که ندارند، گوشت بدنش را بکلاشید و بتراشید : بخشی از بازجویی ، “میرزا رضا کرمانی ” بعداز ” ترور ناصرالدین شاه ” .

الان که این سطور را می نویسم ساعت دو بعد از نیمه شب است ، تصاویر چند حادثه دردناک  که چند روز گذشته در رسانه ها منتشر شد آرام و قرار و خواب را برمن حرام کرده است . بر آن شدم تا هر آنچه که خواب را از چشمان من ربوده ، با تو ای مخاطب هوشمند در میان بگذارم .

در کرمانشاه هموطنی بنام ” آسیه پناهی ” در جریان جلوگیری از تخریب آلونکی چند ده متری که محل سکونت خود و چندین نفر از خانواده اش است ، بخاطر ضرب و شتم واستفاده از گازهای خفه کننده جان خود را از دست می دهد و این در حالی است که برجهای سربفلک کشیده متعلق به سران حکومت از اصلاح طلب تا اصولگرا در اقصی نقاط کشور و خوش آب و هواترین مناطق  ، خودنمایی می کنند و این هم نکته طنز آمیزی است که سازنده بسیاری از برجهایی که فقط ثروتمندان و مسئولین درجه اول کشور توان خرید آنرا دارند ، ” بنیا د مستضعفین ” است ، حکم تخریب  ” چند متر ! ”  از ویلای آن موجود مشمئز کننده بنام ” شبنم نعمت زاده ” چندین ماه است معوق مانده و تخریب آلونک انسان بی پشت و پناهی به فوریت و سرعت اجرا می شود ، ” ، بررسی  بیشتر همین خبر نشان میدهدکه شهردار این شهر که با بیرحمی تمام حکم به تخریب دهها آلونک در حلبی آباد را می دهد یکی از سرداران سپاه به نام ” سعید طلوعی ” است ، وی همان کسی است که اخیر زندگی اشرافی پسرش در کانادا زبانزد خاص و عام شده بود ، . سردار ولایی سپاه ، زندگی اشرافی اقازاده اش در کانادا ، از فعالان پرونده ” املاک نجومی ” در دروان شهردای ” قالیباف ” در تهران که طی آن املاک مرغوب را به مقامات و نمایندگان به رسم شوه میدادند ، تخریب آلونک ، برجهای میلیاردی سربفلک کشیده مقامات ، ادعای دفاع از مستضعفین و محرومین ، براستی اگر اینهمه ” وقاحت ” نیست پس چیست ؟ .

طنز تاریخ : حلبی ابادی که ” آسیه پناهی ” در آن بخاطر دفاع از سرپناهش کشته شد ” فدک ” نامیده میشود. فدک قلعه ای بوده است که گویا ” پیامبر ” در زمان حیاتش به دخترش بخشیده بوده ومطابق آنچه که تاریخ نگاری شیعه می گوید  :”عمرابن الخطاب “بر سر بازپس گیری این قلعه از دخت پیامبر ، وی را مورد ضرب و شتم قرار داده است ، البته جناب ” عمر ” ، دختر پیامبر را نکشت و این ها برای باز پس گرفتن ” فدک ” آسیه را کشتند . گویا “فاطمه دخت پیامبر است که به خون کشیده می شود .

” عمران روشنی مقدم ” کارگر یک شرکت پیمانکاری در ” هویزه ” ، خود را می کشد ، قبل از آن با شرکت پیمانکاری که در آن مشغول به کار بوده تماس گرفته و خواهان پرداخت شدن حقوق معوقه خود بوده است و گفته دیگر هیچ چیز ندارد که برای زن و بچه خود به خانه ببرد ، آیا ” عمران ” روز قبل گرسنگی بچه های خود را دیده بوده است ؟ ایا کودک شیر خوارش از گرسنگی و نبود شیر خشک ضجه زده است بروی چه گذشته است که تصمیم به قطع کردن رشته حیات خود گرفته ؟ از هیچکدام از اینها خبر دقیق نداریم فقط میدانیم که شرکت پیمانکاری پرداخت کننده حقوق ” عمران ” نیز تحت مدیریت یک سر دار بازنشسته سپاهی بنام ” حجازی ” است ، آیا ” عمران ” باید بمیرد تا فرزند و فرزندان این سردار سپاه نیز زندگی اشرافی در نقطه ای از ایران و جهان داشته باشد ؟ مسئول شرکت پیمانکاری در مصاحبه با صدا وسیمای حکومت می گوید که خودکشی “عمران ”  هیچ ربطی به عدم پرداخت دستمزد اش نداشته است ، ، تو گویی که ” عمران ” از سر خوشی و استفاده بیش از حد خوشبختی خودکشی کرده است . این نوع بر خورد با این واقعیتها که مستقیما در ارتباط با غارت  سپاهی و نهادی و جهادی از اموال این کارگران شریف و زحمتکش و مظلوم است اگر وقاحت نیست ، پس چیست ؟ ” ولایی ” یعنی وقیح و بیشرم ، یعنی ستمگر ، یعنی اختلاس گر یعنی دم از ” مستضعف زدن ” و حقوق کارگر را ندادن و  آلونک بر سر یک انسان مستمند ویران کردن و  همه این وقاحت ها در ” علی خامنه ای ” رهبر نیرو های ” ولایی ” جمع آمده است .

“خ” مثل ” خونخوار ” مثل “خامنه ای “

از سال 1388 تا کنون ، بیرحمی و شقاوت ” خامنه ای ” را در برخورد با معترضین سیاسی ، کارگران گرسنه ، مالباختگان ، زنان معترض به حجاب اجباری ، زیر گرفتن شدن  تظاهر کنند گان توسط خود رو نیروهای انتظامی را شاهد بوده ایم . چهار دهه است شکنجه زندانیان سیاسی در جمهوری اسلامی توجیه می شود و حتی گاها خود نیروهای اطلاعاتی برای ترساندن مردم ، اقدام به انتشار فیلم و تصویر از این شکنجه ها می کنند ، کشتن نویسندگان همه و همه بخصوص بعد از دوران سیاه ” خمینی ” و در زمان زمامداری ” خامنه ای ” بازهم سیاهتر شده و اشکال فجیع و وحشتناکی به خود گرفته است . ممکنست بگویید که اطلاع داشتن ” رهبر حکومت اسلامی ” از این همه جنایت و نامردمی و اختلاس ” الزامی نیست که باید گفت : وقتی که در عمل دیده ایم که وی در کوچکترین کارها حتی موضوعاتی مثل پرونده دکترای تقلبی سه هزار نیروی ارزشی و یا اختلاس های کوچک و بزرگ دخالت می کند ، امکان عدم اطلاع وی از این هما جنایت محال است و بنا بر قول معروف که :

اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی                    بر آورند غلامان او درخت از بیخ

یعنی ” خامنه ای” است که از کارگزاران خود  بیرحمی ، شقاوت ، وقاحت و جنایت  طلب می کند که آنان نیز بخاطر سفله بودن در ازای کلاه ، سر می آورند .خونخواری ، وقاحت ، شقاوت و جنایت از خامنه ای است که بطور سلسله مراتب در حکومت اسلامی ، جاری شده است .

 همین دیروز یک زندانی به نام ” رامین حسین پناهی ” بدون بر خورد اری از محاکمه عادلانه ، اعدام شد ، در همین ساعات آری در همین لحظات که شما این نوشته را می خوانید ، مادر ” رامین ” همسرش ، فرزندانش ، آن دختر زیبای بهت زده اش ، بر سر روی خود می کوبند ،شیون می کنند ، آنقدر گریسته اند که دیگر توان ضجه زدنهم ندارند ، همچنان که بستگان ” آسیه پناهی ” ، همچنان که خانواده ” عمران روشنی مقدم ” همچنان که خانواده هزاران جان باخته راه دفاع از حقوق اولیه مردم ، و در درست درهمین لحظات ، ” خامنه ای در باغ بهشت خود در پشت سد لیتان ، آن حرامزاده شهردار ” کرمانشاه ” ساکن ” کانادا ” در خود رو میلیاردی خود ، آن دیگری برخوردار از ” سفره انقلاب ” در کاخ سربفللک کشیده خود در ” لواسان ”  هستند . براستی فقط می توان گفت ” وقیح مثل فقیه ، وقیح مثل ” ولایی ، خونخوار مثل ” خامنه ای ” ..دد منش مثل حزب اللهی …

 بسیاری از کارگران و مردم بی چیز و فقیر ودرمانده و پریشان ، دیگر هیچ چیز جز جان خود را برای از دست دادن ندارند ، ترسم که باز “میرزا رضای کرمانی ” دیگری محاسبات همه سیاسیون و تئوری دانان و مصلحت گریان را برهم زند و کار وسررشته از هر روال خارج شود .

بیاد ” آسیه پناهی ” ، عمران روشنی مقدم ” ، ” رامین حسین پناهی ” که با بر خاک افتادن هر کدامشان ، دهها نفر پشت و پناه و یار و یاور و برادر  خود را ازدست میدهند .

 متن ترانه لری ” درغم از دست دادن برادر ” .

 

بی بـــراری داغت حا ده جونــم
کور بو او چشیاکم، لال با زوانم

(مرگ برادر داغی است که در میان جانم جا گرفته است، ای خدا! چشمهایم کور و زبانم لال شود)

مـه گوتم بــاوه م تونی، مـه گوتم بــرارم تونی
برارم نمرده، ای فلک زم ده زمین وا کشه گرده

(فکر کردم پدرم تویی، فکر کردم برادرم تویی، برادرم نمرده است بلکه فلک و روزگار مرا زمین گیر و خوار کرده است)

باوه کی بی کرم، خوئر کی بی برارم
دل عـالـــم می سـوزه وی حــال زارم

(پدرم بی پسر شد و خواهرم بی برادر، تمام عالم برای این حال زارم  دل تنگ می شوند)

سختمه چی مه کسی ناحق نسوخته
قفســـم حالـــی منـــه، بـــازم گرختـــه

(برایم سخت و دردناک است و کسی مثل من این چنین خوار نشده است. قفسم خالی شده و پرنده من از قفس  پرواز کرده است.)


برارونم بـار کردنه کس نی وه جاشون
میــا روم زاری بکـــم، دو مالگیاشــون

(برادرانم رفتند و کسی جایشون نیست می خواهم بروم در منزگاهشون گریه و زاری کنم)


تو ننال داغ ده دلی تا مه بنالم
نالکــم مهشوریه ده کل عالــم

(برادرجان! تو ننال، چون تو داغ و آرزوهای زیادی در دل داری. بگذار من گریه کنم زیرا ناله و زاری من در تمام عالم شناخته شده است)
 
دلکــم بــی مــونســـه وسان الــون
برف کهنش وه جا بی، نو ده سرش ون

(دلم مثل کوه الوند بی یار و مونس  شده است. برف های کهنه بر جای خود بودند و باز فلک برف تازه هم به او اضافه شد.)


هـــر دلـــــی درد می کنــه خــوه درآریش
هنجه هنجه ش بکنی وه تش بسپاریش

(چه خوب است هر دل غمگینی را از سینه بیرون بیاوری و آن را تکه تکه کنی و روی آتش بگذاری)

 

 

Tagged as: , , , , , , , , , , ,

Categorised in: فرهنگ ، تاریخ و جامعه, سیاست

Leave a Reply

Start here