سال نو بر همگان مبارک باد به امید سال پر از پیروزی و امید برای ایران و ایرانی

یکصد فاشیست ولایی در کرمان توسط داعش بخاک افتادند .

بنظر میرسد که جمله بالا واقعگرایانه ترین تصویر را از حادثه ای که در سالمرگ ژنرال ( تجربی) قاسم سلیمانی اتفاق افتاد بیان می کند . از همان واقعگرایی هایی که بالزاک می گفت که رمانهای وی به مانند آینه ای در کنار جاده ای هستند و بدون احساس فقط واقعیت را باز نمایی می کنند .
موضع این نوشته نه خوشحالی از مرگ دیگر انسانها ( بکذار که فاشیست و حزب اللهی باشند ) که موضوعیتی ندارد و نه تقدیر از ضد انسانهای داعش است ، این موضع فقط بیان واقعیت است ، مانند آینه ای که در روز 13 دی 1402 در مسیر منتهی به قبر قاسم سلیمانی ناظر بر وقوع حادثه بوده است . اما آیینه ما ، آینه ای است که عمق را هم می بیند .
موضعگیری یک تحلیلگر بخصوص یک سیاسی نویس باید مانند یک جراح دقیق ، میلیمتری و بدون احساس باشد ، همانطور که یک جراح بدون اینکه توجه کند چه کسی را جراحی می کند کار خود را بدون احساس نسبت به بیمار ، اما مسئولانه نسبت به وظیفه خود انجام میدهد .
در مورد حادثه کرمان هم باید برهمین اساس عمل کرده و بر این مبنا می گوییم

؟قاسم سلیمانی که بود

وی یکی از جوانان متعلق و برخاسته از اقشار سنتی بود . افراد برخاسته از این قشر عموما بخاطرفقدان هویت ملی و زنده بودن تفکرات و تعلقات امتی- اسلامی در خود ( تفکر ملی ، میهن ، پرچم و کشور واحد که توسط رضا شاه در ایران بنیان گذاشته شدند از تفکرات مدرن هستند ) جذب آخوندهای شیعی ایرانی شده وبا توجه به نداشتن جایگاه در دنیای مدرن دچار بحران هویت بوده و آماده مردن ، جان دادن و فدا شدن در راه ادعاهای روحانیت شیعی هستند .قاسم سلیمانی و بسیاری از اعضای سپاه ، بسیج و آخوندها را ازاین موضع می توان تعریف و تحلیل کرد . آخوندها و هواداران اینان از آن حزب اللهی رانتخوارداخل ایران گرفته تا حزب اللهی های شیک اما بو گرفته لندن نشین بنحو رندانه ای از همه دستاوردهای دنیای مدرن استفاده می کنند و در عین حال بنحو مسخره ای خود را ضد مدرنیته و خواهان احیای سنتهای 1400 سال پیش هستند . سلیمانی از این دست افراد بود ، وی در دنیای مدرن حداکثر یک بنا و لوله کش تجربی خوب میشد ، اما روحانیت با باد کردن چنین جوانان سر خورده ای از یکسو سربازان جان برکف بدست می آورد و از سوی دیگر ، می تواند با تجهیز فکری و مادی و مالی اینان در جامعه شکاف انداخنه و حکومت کند . اینان که می بینند فقط در دستگاه آخوندی می توانند فراتر از جایگاه خود صاحب موقعیت اجتماعی والا شوند ، طبیعتا عاشق روحانیت و آخوند و ج.ا. میشوند . حزب اللهی ها در دنیای مدرن اساسا بخاطر تحجر فکری و خرفت بودنشان جایی ندارند ، بنابراین ضد دنیای مدرن ، روابط مدرن و دنیای سرمایه داری هستند .هر حزب اللهیمانند یک بمب متحرک خطر بالقوه برای جامعه ای که در آن زندگی می کند است .
2-.در آلمان و ایتالیا که دو کشور با سابقه وجود و حضور گفتمانهای ایده الیستی قوی بود ند ، دقیقا در آلمان افرادی به مانند حزب اللهی های ما اما با تفکرات سکولار سنگ بنای دو رژیم بیرحم و ضد انسان فاشیستی را در آلمان و ایتالیا نهادند ، آلمانی ها از دنیای مدرن بخصوص بخاطر شکستشان در جنگ جهانی اول ناراضی بودند و می خواستند از این دنیا انتقام بگیرند ، اقشار سنتی که نتوانسته اند جذب سیستم بوروکراتیک مدرن ، کارخانه ها ، ادرات و وزارتخانه ها شوند ، معمولا با مدرنیته دشمنی کرده و جذب جریانات سیاسی سنتگرا می شوند ، در ایران نیز از آنجاییکه اقشار سنتی ، کشاورزان خرده پا بخصوص در دوره سلطنت پهلوی دوم جذب سیستم نشدند ، تفکرات ضد مدرن پیدا کرده و در این میان روحانیت متقلب شیعه توانست خود و اینان را سوار بر انقلابی که از دوران مشروطیت شروع شده بود کرده و قدرت سیاسی را با تکیه بر پول نفت و شبکه پر قدرت اقتصاد سنتی و بازار در دست بگیرد . فقط این تئوری می تواند توضیح دهد که چگونه جریان فاشیستی و ضد بشری ولایی ، پوسته ای عدالتخواهانه داشته وبراین مبنا توان جذب شیعیان ایران و منطقه را بدست بیاورد ..

3- با توجه به مقدمه بالاست که می توان براحتی نتیجه گرفت ، امروز در سال 1402 هر کس که علیرغم روشن شدن مواضع ضد ملی روحانیت حاکم ، علیرغم گسترش فساد و فقر و فحشا در کشور ثروتمندی مانند ایران ، هنوز هم هوادار ج.ا. است ، هنوز هم رهبری خامنه ای را امری نجات بخش برای ایران و ایرانی میداند یک فاشیست است و ولاغیر . فقط یک آدم مسلح شده به تفکرات فاشیستی ، یک فرد مسلح به ایدئولوژی افراطی ولایی می تواند ، به وضعیت پر درد و رنج میهن، اینهمه بی تفاوت بوده ، هنوز هم به راهپیمایی های حکومتی برود ، هنوز هم هوادار خامنه ای و سپاه و بسیج باشد .
4- امروز حجت ملت ایران با هوادران رژیم یعنی فاشیستهای ولایی روشن است ، اینان انتخاب خود را کرده وهمانند فاشیستهای ایتالیایی و آلمانی
در آن کشورها می خواهند تا آخرین قطره خون از رژیم توحش اسلامی دفاع کنند ، از شما مخاطب عزیز میپرسم ، وقتی که این فاشیستها نسبت به غم و رنج و ناهنجاری های ملت ایران بی تفاوت هستند ، ما چرا باید نسبت به خاک وخون افتادن آنان احساس داشته باشیم . بسیاری از بخاک افتادگان در حادثه سالمرگ سلیمانی در روزهای اعتراضات سراسری سالهای گذشته اسلحه بدست، فرزندان و برادران و خواهران ما را کشتند ، بسیار از این حزب اللهی ها در شبکه های اجتماعی خواهان اعدام فرزندان ملت و دستگیر شدگان میشدند ، بر این مبنا بدون هیچ احساسی برای نقل این حادثه میگوییم :، یکصد فاشیست ولایی توسط داعش بخاک و خون افتاند و بقول معروف : ای کشته که را کشتیتا کشته شوی زاری .

Tagged as: , , , , , ,

Categorised in: Uncategorized, فرهنگ ، تاریخ و جامعه, سیاست

Leave a Reply

Start here