آیا براستی می توان این سخن را که امروز در نظر بسیاری گزافه می نماید باور کرد ؟ هدف این مقاله اینستکه به مخاطب نشان دهد که آری این اتفاق خواهد افتاد . من به شما نوید میدهم : انقلاب اسلامی در مقابل مدرنیته عقب نشسته ، شکست خواهد خورد و ج.ا . نیز سرنگون خواهد شد .
در این مقاله ابتدا چند اصطلاح توضیح داده خواهد شد ، بعد از آن مقدمه و سپس به تحلیل پیدایی پدیده ای بنام انقلاب اسلامی و بیان ویژگی ها و مشخصات آن پرداخته ،نمونه های تاریخی تفکراتی ازاین دست ، نمودهای اجتماعی ، سرانجام آنها و نهایتا نتیجه گیری خواهد شد .
ابتدا اجازه بدهید معنا و برداشت خود را از “تمدن مدرن” و ” انقلاب اسلامی ” نشان بدهیم.
” انقلاب اسلامی ” : بهتر این بود که در مقابل “تمدن مدرن ” از عبارت ” تمدن اسلامی ” استفاده میکردیم ، اما چون در تمدن ادعایی اسلامی ، هزاران فرقه و دین و آیین موجود است واین تمدن دهها و صدها وارث از ولی فقیه و شاه مراکش و اردن تا خلفای و ممالیک حاکم بر عربستان سعودی و ملا هبت الله و خلفای داعش دارد و همه خود را وارث این تمدن و امام مسلمین جهان میدانند بنابراین دامنه تحقیق خود در این مقاله در برخورد با تمدن اسلامی را به انقلاب اسلامی شیعیان ولایی به رهبری فعلی خامنه ای محصور در ایران محدود می کنیم ، گروهی بنیادگرا که توانسته اند در یک کشور و جغرافیای سیاسی حکومت تشکیل داده و زمام امور را بدست بگیرند.
با اغماض تمام می توان آنچه را که خامنه ای ” تمدن اسلامی ” و خود را رهبر آن دانسته ، “گفتمان انقلاب اسلامی ” نامید . این گفتمان و یا رتوریک 4 دهه عمر دارد و با ( سوء )استفاده از انقلابی که از زمان نهضت مشروطه بر ای برپایی حکومت قانون در ایران برپا شد ،و در سال 57 سویه ضد سلطنتی داشت ، شکل گرفت از آن ارتزاق کردو تا کنون هم آن انقلاب را از توش و توان انداخته است . رهبران گفتمان انقلاب اسلامی از دو بخش اصلاح طلب و اصولگرا تشکیل شده و هیچکدام هم در تولید فکر و اندیشه برای پیشرفت ایران در حوزه های مختلف اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی هیچ دستاوردی نداشته و این مردم ایران و انقلاب مداوم این ملت هستند که 120 سال است سعی دارند اینان را از اعماق سنتهای عربی منجمد شده بیرون کشیده و تربیت کنند و با مقاومت سخت این سنتگرایان مذهبی روبرو میشوند . امروزه و حدود 100 سال بعد از مشروطیت ، قلعه ارتجاع فقاهت و روحانیت زیر آتش سهمناک اندیشه های مدرن در حال نابود شدن است ، روحانیت برای اجرای احکام ، به قوانین سکولار تاسی می جوید تا آنهارا منطقی جلوه دهد و نطرات قهرمانان روحانیت مانند شیخ فضل الله نوری ، امرزوه وهن اسلام حسابیده می شوند . بسختی می توان باور کرد که تا همین 70 سال پیش روحانیت پرگوی شیعه مخالف دوش حمام ، داروخانه ، قطار ، مدرسه !!! تحصیل زنان ، برابری آحاد مردم در برابر قانون بود. پروسه عقب نشینی گام به گام سنت های ارتجاعی اسلامی – شیعی ، برای رسیدن به یک نتیجه قطعی به انقلابی سیاسی و برای نتیجه نهایی زدودن روحانیت از قدرت نیاز دارد .
آری چنان روزها یی بر ما مردم ایران گذشته است که برای مدرسه رفتن و استفاده از دوش و داروخانه ، تحصیل زنان ، یا ساختن مدرسه باید با طعن و لعن مذهبی ها و آخوندها روبرو میشدیم ! آخوندها اما بجای نقد خود و عذر تقصیر از اینکه در مقابل مدرنیته و مدرن شدن جامعه تا آخرین لحظه ایستاده و مقاومت کردند ، بطور معمول طلبکار مدرنیته و روشنفکران مدرن هم شده و آنان را به اشکال مختلف آزار داده دستگیر می کنند و عقب مانده ترین بخشهای مردم را در ایران و منطقه علیه آنها تحریک می کنند .
تنها ادعای مطرح مدافعان انقلاب اسلامی اینستکه توانسته اند در 4 دههای که قدرت را در دست داشته اند چهارچوب جغرافیای سیاسی ایران را حفظ کنند ، اما بحث بر سر اینستکه تا کنون حفظ حکومت اسلامی منوط به حفط ; دفاع از ایران بوده است ، با توجه به تفکرات امتگرایانه حزب اللهی ها ، می توان مطمئن بود که اگر روزی حفط حکومت اسلامی در مقابل حفظ ایران قرار گیرد ، اینان ، برای حفظ حکومت از ایران هم خواهند گذشت ، همانطور که از دین و ایمان و بقول خودشان از امام زمان خود هم خود گذشتند .
تا پیش از وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 ، این سنتگرایی تاریخی بود که در مقام سیاست در مقابل مدرن شدن ایران به اشکال مختلف مقاومت میکرد . در سال 1357 مردم سلطنت را با کمک روحانیت از قدرت راندند و در این راه ، البته یک بخش از سنتگرایی و محافظه کاران یعنی روحانیت را در مقابل سلطنت قرارداده وسلطنت را توسط روحانیت ، از میان برداشتند.
از همان فردای بقدرت رسیدن روحانیت در سال 1357، مبارزه ای سخت برای امحای این بخش از سنتگرایی سیاسی و محافظه کاری اجتماعی نیز شروع شد ه و تا کنون نیز ادامه دارد .
تمدن مدرن : اگر ویژگی های اصلی تمدن مدرن را آزاد کردن فرد از صغارت خود در مقابل خدایان بدانیم ، این تمدن دقیقا در مقابل فرهنگ دینی حاکم بر گفتمان انقلاب اسلامی است که بهر حال انسان را به شکلی تربیت می کند که نیاز به “آقا ” ، ” مرجع” ، ” رهبر با بصیرت “دارد . در ایران ولایی حتی اصلاح طلب ترین شخصیتها از خامنه ای بدون عنوان حضرت آقا نام نمیبرند ، یعنی اصلاح طلبان را نیز باید سویه دیگری از گفتمان انقلاب اسلامی دانست که معتقدند این ساختار سیاسی دین محور است که ایران را از ورطه بحرانهای مختلف اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی نجات خواهد داد . .
سرنگونی ج.ا. با کدام نیرو؟
سیاست ابزار شناخت ( مکانیک ) تعادل ، توزان و تقابل نیروی های اجتماعی است ، مدعی ادعای خرد شدن انقلاب و جمهوری اسلامی در مقابل تمدن مدرن باید بتواند مستدل کند که مدافعان تفکرات مدرن در حوزه سیاست و اجتماع توان گرد آوری نیروهایی را دارند که دارای چنان تضادی آشتی ناپذیر با نیروهای حامی ج.ا. هستند که بنحوی تخاصم آمیز به مبارزه با آنها برخاسته و تا نابود کردنشان بشرط ارائه مدلی والاتر برای اداره ایران مبارزه خود را ادامه ادامه خواهند داد . اگر بخواهیم نه در فضای بین سیارات که بر روی زمین سخن بگوییم کدام نیرو یا نیروهای سیاسی توان بر دوش کشیدن بیرق چنین مبارزه ای را خواهند داشت . حتی شرح و طرح چنین نظری امری ساده و سهل الوصول نیست ، می توان مانند ادعاهای سطحی فعالان اپوزیسیونی مطرح کرد که مثلا ج.ا. عین سیاهی و عقب ماندگی و مدرنیته وغرب عین پیشرفت و ترقی است پس بحکم تاریخ تمدن مدرن بر تمدن اسلامی پیروز خواهد شد . از جنس همان حرفهای بازاری است که گاها مطرح میشود . هیچ نیرویی صرفا بحکم تاریخ سرنگون نمی شود ، تاریخ عرصه مبارزه نیروهای معارض و مخالف یکدیگر است و همراه با ضرورت تاریخی بر آمد و یا افول یک نیروی اجتماعی دهها و صدها عامل فرعی دیگر نیز در این امر دخیل هستند .
ادعاهایی از این دست که ج .ا. بنا بحکم تاریخ رفتنی است در همین حد ارزش دارد که بگوییم آفتاب فردا از شرق سر خواهد زد ، که خود حرفی کلی و فاقد ارزش تحلیلی است و امروزه چنین ادعاهایی و مدعیان آن ارزش کمترین توجه را ندارند . چه بسیار حکومتهای غیر دموکراتیک که دهها و صدها سال در قدرت بوده اند و چه ضد ارزشهایی که توانسته اند مدتهای طولانی سکان قدرت را دردست داشته باشند . یعنی یک حکومت به صرف ظالم ، عقب مانده و سنتگرا بودن سرنگون نمی شود ، ساختار سیاسی عقب مانده حاکم بر عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس دهها سال است که در قدرت هستند ، ما باید بتوانیم در تحلیل مشخص از ایران نشان دهیم که نیروها انقلابی در ایران که قطعا از شرایط خارجی هم متاثر هستند ، توان سرنگون کردن ج.ا. را دارند . ذکر این نکته نیز ضروری است که هر شکل براندازی الزاما به استقرار یک نظام مدرن نمی آنجامد ، آن نوع براندازی به مدرن شدن ایران در همه زمینه های زندگی اجتماعی خواهد انجامید که توسط نیروهای دموکرات ، لیبرال و مترقی انجام شود ، بر این مبنا مثلا نیروهای گردآمده در اطراف ” رضا پهلوی ” را نمی توان نیروهایی مدرن دانست ، یک سلطنت طلب به همان اندازه عقب مانده است که یک فرد ولایی ! بازگشت رضا پهلوی در ایران بقدرت ، با توجه به نیروهای اجتماعی و سیاسی گرد آمده در اطراف وی قطعا به بازگشت سلطنت منجر شده و سلطنت از آنجاییکه در ایران موجب بوجود آمدن یک نظام سیاسی بشدت نابرابر می شود ،قطعا یک نظام سکولار را به بار نخواهد آورد . مگر اینکه رضا پهلوی در نظرات سیاسی خود تجدید نظر اساسی بعمل آورد . سکولاریزم تضمین کننده برابری آحاد مردم در مقابل قانون و اصل و پایه یک نظام سیاسی دموکراتیک است و در ایران ، دربار و سلطنت همچنان که فقاهت و بیت او ، فراتر از همه آحاد ملت هستند ، بوده اند و خواهند بود و تضمین کننده برقراری و ایجاد یک نظام سکولار نخواهند بود . عبارت تحقیر آمیز تنفیذ آرای ملت و یا توشیح شاهانه تصمیمات مجلس توسط شاه ، بیانگر وجود قدرتی ، عبارت و سیستمی است که یک شاه و فقیه و طرفدارانشان را فراتر از بقیه آحاد ملت قرار میدهد .
آیا نطریه منسجمی برای سرنگون کردن ج.ا. و پی ریزی ایران مترقی ، دموکرات و صنعتی وجود دارد ؟
اگر بخواهیم بزبانی جامعه شناسانه سخن بگوییم ، آن کدام نیروی اجتماعی است که بتواند ج.ا. را که ریشه در نهاد روحانیت با سابقه و ریشه بیش از 2000 سال در فرهنگ این مردم دارد ریشه کن کند و در عین حال پیش زمینه این نابودی یعنی ، فراهم آوردن ظهور جانشینی برای آنرا پی ریزی کند ؟ ، اما قبل از اینکه نیروی سرنگون کننده این نظام نابهنگام که بمانند گوزپشتی بد هیبت و مانند دوالپا بر دوش مام وطن سوار شده ، خون آنرا میمکد و ایران و ایرانی را از توش و توان می اندازد، را به شما ای مخاطب فرهیخته بشناسانیم ، باید به چند نمونه تاریخی در این مورد ،اشاره کنیم و بعد به ج.ا. بر میگردیم .
تنها نظریه منسجمی که می تواند به ما در داشتن تحلیل مشخص از نظام ج.ا. و شناخت آن کمک کند نظراتی است که در بخشهایی از کتابهای زنده یاد ” داریوش شایگان ” وجود دارد . وی انقلاب اکتبر و انقلاب چین و انقلاب های توده ای وقوع یافته دردوران مدرن( و از جمله انقلاب 1357 ) را متاثر و فرزندخوانده انقلاب کبیر فرانسه میداند و معتقد است که وجه مشترک این انقلابها در این است که منتقد مدرنیته بوده ، برای واکنش به پاسخ به سئوال ” با مدرنیته چه باید کرد ” و حل مشکل بنیادی عقب ماندگی اقتصادی این کشورها در مقابل غرب صنعتی شکل گرفته ، و وظیفه و پاسخ این انقلابها برای اجرای وظایفشان و با توجه به وقوعشان در دوران مدرن ، استقرار نظام سرمایه داری در کشورهای خود بوده است و این وظیفه تاریخی که برخاسته ، از نیاز ساختارهای اقتصادی – اجتماعی حاکم بر این کشورها بوده است ، فراتر از ادعا و خواسته های رهبران این انقلابات عمل کرده و خود را به جامعه و رهبران وحزب حاکم و ….. تحمیل کرده است ، بنابر این مهم این نیست که بعد از انقلاب اکتبر در روسیه ، استالین آن کمونیست ارتدکس و معتقد بر روسیه حاکم بوده است ، مهم این است که ساختار اقتصادی حاکم بر روسیه تزاری ، در فضای حاکمیت سرمایه داری جهانی نفس می کشیده و نیازهای ساختار اقتصادی و نهادهای اجتماعی مترتب بر آن برای ادامه بقا ، مستقر شدن الزامات نظام سرمایه داری در روسیه بوده است و این خود اقتضا میکرده است که حتی از درون حاکمیت سیاسی ضد سرمایه ترین عناصر سیاسی ، نیروهایی شکل بگیرند که امپراطوری سوسیالیستی را به سرمایه داری الیگارشهای امروز روس تبدیل کنند . بر مبنای نمونه روسیه ، اینکه رهبران انقلاب 1357 ، مشتی آخوند بودند که از مدرنیته بیزار بودند ، اینکه رهبران انقلاب چین کمونیستهای افراطی ضد سرمایه داری بودند محلی از اعراب ندارد ، پتانسیل انقلاب مداوم شروع شده مثلا در ایران از نهضت مشروطه ، و مقتضیات ساختار اقتصادی و بافتار اجتماعی ، استقرار نظام سرمایه داری در ایران است و این انقلاب تا رسیدن به اهدافش براه خود ادامه داده ، اقتضائات خود را به رهبران انقلاب اسلامی تحمیل و آنان را از جایگاه نابجای رهبری انقلاب حذف خواهد کرد . مگر اینکه جنینی که در بطن مادر است همراه با مام وطن هردو نابود شوند !
تبدیل اتحاد شوروی به روسیه سرمایه داری یک شبه اتفاق نیفتاد !
امروز که به روزهای پر طپش حیات اتحاد شوری نگاهی دوباره می اندازیم می توانیم رشد طبقه متوسط حامل ایده های ضد سو سیالیستی را در بطن زندگی روزانه اتحاد شوروی بیابیم ، آنگاه که ” ژنرال ژوکوف ” ، فاتح برلین در بازگشت از جنگ دوم جهانی همراه خود دهها تابلو گرانبهای نقاشی و آثار هنری و عتیقه جات و طلاجات را از کاخهای میلیونرهای آلمانی به ارزش صدها هزار دلار به خانه خود آورد و حتی استالین هم نتوانست آنهارا از وی پس بگیرد و فریادهای ” بریا ” هم که اینها به اولین سرمایه های ضد سوسیالیستی تبدیل خواهد شد بجایی نرسید ، آنگاه که ژنرال ریبالکوف از قهرمانان جنگ بر خلاف مکتب وطنگرایی سوسیالیستی شوروی به طعنه به استالین گفت : شما ممکنست یک تبعه شوروی باشید اما روس نیستید و روسی را با لهجه گرجی صحبت می کنید ، انگاه که ،”آندروپوف ” در بازرسی پرونده اختلاس ” انیور ماگ ( 1) دریافت ، که گروه وسیعی از بوروکراتهای حزبی صاحب ثروت میلیارد دلاری بصورت اشیای عتیقه ، طلا و ارزهای خارجی و البته ثبت نشده هستند و اختلاسی به ارزش چند میلیارد دلار را در جریان همین پرونده فساد کشف کرد و در یافت اگر بخواهد همه متخلفین را دستگیر کند ، باید بیش از 50% مقامات را بزندان بیندازد . سرنگونی نظام سوسیالیستی از همانوقت رقم می خورد ! این بن بست ها در حیات سیاسی – اجتماعی شوروی بسیار شبیه بن بستها و نقاط کوری است که ما امروزه در حیات پدیده ای بنام ج.ا. می بینیم . بیش از 50% مقامات ج.ا. امروزه با ادعاهای اولیه انقلاب اسلامی بیگانه هستند . اختلاس ها خود بیانگر بیگانگی کارگزاران نظام با رهبری و اهداف آن و نوعی قیام در مقابل آن است ، یعنی اختلاسگر و انقلابی و بر انداز هر دو در مقابل نظام ایستاه اند با این فرق که آن بخاطر منافع شخصی و این بخاطر منافع عمومی و هر دو تیشه بریشه نظام میزنند ! این سخن همان است که ویکتور هوگوی بزرگ گفت که : دزدو انقلابی هردو بر علیه نظام سیاسی ، برخاسته اند ، اما این بخاطر منافع عمومی و آن بخاطر منافع فردی
این همان است که در اتحاد شوروی اتفاق افتاد ، آن تضادها شوروی را بزمین زدند و امروز هم ج.ا. را به نابودی خواهند کشاند . حیات وممات ج.ا. پیش از اینکه نابود شود ، رقم خورده و است و تنها موضوع زمان است . در عصرحاکمیت سرمایه نمی توان با سرمایه در افتاد و به حیات سیاسی خود ادامه داد و رشد اقتصادی و صنعتی شدن کشور را هم تضمین کرد ! یا باید بتوان کاپیتالیزم را نابود کرد که این ممکن نیست ، یا به آن خدمات متقابل رساند و از آن خدمت گرفت (چین ) ، یا در مقابل آن ایستاد ( کوبا و کره شمالی ) و منزوی و گرسنه و عقب مانده ماند . و یا مانند اتحاد شوروی تن به استحاله داد اما ج.ا. نه اینکه نمی خواهد حتی ظرفیت نوکری سرمایه جهانی هم را ندارد
چهار دهه بعد از وقوع انقلاب در بدر بدنبال هویت !
ج.ا. اساسا هویتی ندارد . هویت ادعایی انقلابی خود را از دست داده است ، با ملی گرایی دشمنی می ورزد ، دنیای یک میلیاردی جهان اسلامی – سنی باشیعه ولایی دشمنی خونی دارد و خامنه ای نا امیدانه می خواهد با دمیدن در آتش جنگ میان فلسطینیها و اسراییل و اتصا ل خود به جهان اسلام برای خود هویتی دست و پا و قبای ژنده خود را به میخ طویله ای بنام هویت اسلامی بیاویزد و با این مسیری که برگزیده است راهی جز مقابله با جهان سرمایه ندارد و نابودی اش رقم خورده است . این همه تشبثات نوکران خامنه ای که گویا قطبهای نوینی مانند بریکس ، اتحادیه شانگهای و روسیه و چین و ….در مقابل غرب در حال شکل گیری هستند ، و ج.ا. با تاسی به آنان نجات خواهد یافت ، همان مصداق بوی کباب و داغ کردن چهار پا است .
تا کنون هیچ ساختار ، گفتمان و نظام فکری در مقابل مدرنیته مقاومت نکرده است
در مقابل دو نمونه شوروی و ج.ا. ، رهبری انقلاب ضد سرمایه داری ، مائوتسه دونگ ، گروه 4 نفره و انقلاب فرهنگی چین را در نظر بگیرید ، اکنون از درون آن نظام و آن ساختار ، نظامی اقتصادی شکل گرفته که فضای تنفسی برای سرمایه داری در بحران بوجود آورده و در عین حال ، در اقصی نقاط دنیا ، پیشقراول استقرار مناسبات سرمایه داری است .
با چنین نگرشی نظامهای سوسیالیستی در دو کشور روسیه تزاری و چین را نیز باید شکلی از الگوهای ملی استقرار سرمایه داری در کشورهای خود دانست ! یعنی سوسیالیزم روسی و چینی اشکال التقاطی ، انتقالی و ملی گرایانه مستقر شدن ساختار اقتصادی سرمایه سالار در آن دو کشور بوده اند که بصورت پیوسته ، تاریحی اما دائمی و قطعی و برگشت ناپذیر در حال تکمیل کردن تشکیل پروسه دولت – ملت و استقرار نظام سرمایه داری با الگوی انقلاب فرانسه یعنی تشکیل دولت – ملت مدرن در این کشورها بودند . ج.ا. هم نیز اما ناخواسته و عملا در عین ادعای مقاومت و دشمنی در مقابل سرمایه داری ، در حال تسطیح یک بزرگراه پر سرعت برای رساندن ایران به کشوری سکولار ، دمکرات و پیشرفته با سرمایه داری مستقر و طبقه متوسطی ملی گرا است .
با این نگرش و تحلیل می توان دریافت که چگونه شد که طی 70 سال از درون ساختار سیاسی سوسیالیستی در شوروی ، عاشقان سیستم سرمایه داری مانند یلتسین و گورباچف رشد و نمو یافتند و مبارزه قاطعانه کمونیست سرسختی مثل ” یوری آندروپوف ” و قبل از وی هم ” بریا ” در زمان استالین هم نتوانست از پیروزی بوروکراتهای حزبی سرمایه دار شده بر کمونیستهای وفادار به آرمان سوسیالیزم جلوگیری بعمل آورد در چین نیز همین اتفاق اما بصورت قانونی و تصویب شده در حال رخ دادن است اما در ایران بخاطر عدم توانایی رهبران ج.ا. برای همراه شدن با این پروسه که از آن گریزی نیست ، باید منتظر شکلی از انقلاب برای راندن ملایان از قدرت سیاسی بود . یکی از طرفداران ج.ا. که بقول خود استدلال فلسفی می کند ، ادعا کرده که چون در طول حدود یک قرن دو انقلاب در ایران اتفاق افتاده ، امکان وقوع انقلابی دیگر نیست و معلوم نیست این قانون و حکم تغییر ناپذیر از کجا آمده است .
“ما گردش فصول را تغییر خواهیم داد ” .
جمله ای منسوب به ” استالین ” است که گفته است : اگر برای رسیدن به مقصدمان لازم باشد گردش فصول را هم تغییر خواهیم داد . براستی چه شد که نظامی سیاسی با آن قدرت از درون فروپاشید ؟ همه می دانیم که نظام شوروی آن ابر قدرتی که می توان آنرا در کنار هفت عجب جهانی ، هشتمین عجایب دنیا دانست توسط عناصر گرداننده آن از درون به چالش کشیده شده و توسط گردانندگان مستحیل شده آن در روابط سرمایه دارانه سرنگون شد .علت آن فروپاشی چه بود و چه قدرت مهیبی بمانند یک انفجار اتمی ، نظامی تا به این حد مستحکم را نابود کرد .
نظری بگذشته نزدیک :
سال 1994 است تنها 3 سال از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی میگذرد ، در هر آنچه از یک شهرک صنعتی در یکی از شهرهای روسیه باقی مانده است هستم ، صدای پرندگان و سگهای ولگرد در کارخانه ها و کارگاههایی که از آنها فقط اسکلتهای چوبی و آهنی باقی مانده ، سخت دل آزار است ، وقتی در بلندی می ایستی ، و در افقی کلی به کارخانه ها و کارگاههای ویران و غارت شده نگاه می کنی ، دچار وحشت میشوی ، ناخودآگاه بیاد صحنه هایی که از هجوم مغول به شهرهای آباد ایران ، تصویر شده می افتم . همان جمله معروف آمدند، سوختند ویران کردند و رفتند بخاطرم می آید ، این کارگاهها و کارخانه ها روزی روزگاری فعال بوده ، چرخشان می چرخیده هزاران و دهها هزار انسان را معاش میداده اند ، چه بر سر آنها آمده ؟ چه شده است که حتی درو پیکر و ماشین آلات آنرا بعنوان آهن قراضه از جا کنده وبرده اند ، اگر قوم مغول هم به این تمدن یعنی تمدن سوسیالیستی میزد ، تا به این حد نابود نمیکرد و ویرانی ببار نمی آورد ! ” وای بر مغلوب شدگان ……” ! بر سر این تمدن چه آمد و بر آن چه گذشت ؟ شاید جواب و یا بخشی از جواب این باشد ، که تمدن سوسیالیستی و نظام سیاسی بر آمده از آن یعنی اتحاد جماهیر شوروی ، تکلیف خود را با نظام سرمایه داری روشن نکرد و در عین حل از ارائه یک ساختار اقتصادی – اجتماعی آلترناتیو هم ناتوان بود و اکنون میدانیم که اساسا ایستادن هم در مقابل سرمایه داری ممکن نبود ! اتحاد شوروی نهایتا یک ساختار اقتصادی که بر اساس ایجاد ارزش افزوده شکل گرفته بود ساخت وفرجام چنین ساختاری ، رشد تدریجی طبقه متوسط بوده که مال و ثروت خود را مخفی میکرد و در شرایط معینی آن ساختار اجتماعی مترتب بر وجود میلیونها خرده بورژوای غیر رسمی که در زیر پوست روابط سوسیالیستی خود را مخفی کرده اما صاحب میلیاردها دلار سرمایه ثبت نشده بود ،دیگر نتوانست ، ساختار سیاسی نا متناسب با خود را تحمل کند و آن نظام را برانداخت تا بتواند سرمایه های غیر رسمی خود را وارد ارتباط با اقتصاد جهانی کند و بقول معروف پول و اندوخته های خود را تبدیل به سرمایه نماید و البته توطئه و دشمنی تاریخی آمریکا و اروپا با روسیه بعنوان یک ابر قدرت غیر اروپایی نیر در این میان آتش بیار معرکه شد . کمونیستهای چینی در حقیقت برای اجتناب از تجربه اتحاد شوروی که کادرهای حزب کمونیست اتخاد جماهیر شوروی ، بمرور زمان ، خود به عوامل داخلی ضد سوسیالیزم تبدیل شدند ، شروع به سپردن امور اقتصادی به کادرهای حزبی کرده و از جدایی تدریجی طبقه متوسطه بوجود آمده ناشی از باز توزیع ثروت حاصله ، از رهبری حزب ، ممانعت بعمل آوردند .و قبول کردند برای بقای خود ، به بخشی از سیستم سرمایه سالار جهان یعنی کاپیتالیزم تبدیل شده و در رابطه ای نسبتا برابر به ساختار جهانی سرمایه سود رسانده و از آن سود ببرند .
جمع بندی از دو تجربه تاریخی شوروی و چین :
در عصر و دوران حاکمیت سرمایه در سطحی جهانی یعنی دورانی که در آن بسر میبریم ، امکان مقابله تخاصم آمیز با سیستم سرمایه داری وجود ندارد و شکست شوروی ، نه امری سیاسی که امری گفتمانی و قبل از همه در حوزه اقتصادی و ساختاری بود و چین نیز برای جلوگیری از این شکست ، کادرهای حزبی را بسرعت به عوامل یک ساختار سرمایه داری تبدیل کرده و در حقیقت علت عدم شکست کمونیستهای چینی ، بوجود آوردن آگاهانه ساختاری اقتصادی سرمایه سالار بوده که برای ادامه حیات باید در خدمت ساختار اقتصادی سرمایه سالار جهانی باشد ، خرید میلیاردها دلار سهام شرکتهای آمریکایی و اروپایی ، خدمت به میلیاردها دلار سرمایه انتقال یافته به چین از طریق قرار دادن نیرو کاری ارزان در اختیار آنها ، همه اثبات کرد که هر در جهان امروز هر کشور که بخواهد راه ترقی و پیشرفت و صنعتی شدن را بپیماید یا باید نفع کلان به سیستم سرمایه داری در سطح جهانی برساند یا مانند کره شمالی و کوبا به کشوری منزوی ، عقب مانده با مردمی نیمه گرسنه و حسرت زده تبدیل شود و یا مانند اتحاد شوروی به بخشی از سیستم جهانی سرمایه داری تبدیل شود ! البته هاشمی رفسنجانی نیز با توجه به تجربه چین در تبدیل کادرهای حزبی به گردانند گان امور اقتصادی ، سعی کرد مسئولین سپاه و جهاد و نهاد را به گردانندگان امور اقتصادی تبدیل کند ،اما با توجه به فساد سیستمیک در اقتصاد و سیاست در ج.ا. و ترس روحانیت از رشد سرمایه داری در ایران ، این پروژه تبدیل به ایجاد یک طبقه نوکیسه بی هویت در ایران شده است .
در عین حال باید به این موضوع توجه کرد که غرب صنعتی در کلیت خود حاضر به رساندن سود بی شائبه به ملت های دیگر نیست و نخواهد بود و رساندن ارتباط سیاسی – اقتصادی با غرب به مرحله رابطه دو سر سود ، فقط طی یک پروسه طولانی مدت و همراه با طی مراحل مختلف اشکال واسط و التقاطی و البته بقدرت رسیدن عناصر سیاسی بشدت ملی گرا و ناسیو نالیست و البته تکنوکرات انقلابی بدست می آید . نمونه های موفق چنین ارتباطی بالاتر از همه چین ، ژاپن ، کشورهای آسیای جنوب شرقی هستند . برای رسیدن به چنین سطحی باید رهبران و احزابی در ایران بقدرت برسند که منافع مردم ایران برای آنها ، فراتر از دین و سلطنت و شاه و فقیه و بیت و دربار باشد . در ایران امروز فقط یک شعار مترقی است و آن شعار ” اول ایران ” است و بعد از آن منافع حزبی ، مذهبی و فرقه ای قرار دارد . ادعاهای پوچ مبنی بر اینکه گویا شیعه و اسلام و روحانیت و یا شاه و سلطنت ، سیمان بهم پیوند دهنده مردم ایران و تبدیل کردن آنان به یک ملت است ، تلاش ارتجاعی فقاهت و سلطنت برای جلوگیری از مدرن شدن ایران است . تنها یک قانون اساسی شکل گرفته بر آمده از رای نمایندگان آحاد مردم و اقوام است که تضمین کننده ، وحدت ملی و سرزمینی مردم ایران است .
تکلیف ج.ا. در این میان چیست ؟
جمهوری اسلامی که نمود سیاسی گفتمان انقلاب اسلامی با عمری کوتاه در حد 4 دهه است ، با ویژگیهای کنونی ، امکان رساندن خدمت متقابل به سرمایه داری و گرفتن خدمت از آن را ندارد : یکم اینکه روحانیت شیعه بعنون مدعی و نماینده انقلاب اسلامی برخلاف کمونیستها در شوروی و در چین که بخشی از گفمان مدرن را نمایندگی می کردند ، هیچ آینده ای در روابط اقتصادی – اجتماعی فردای بعد از ج.ا. برای خود نمی بیند . در شوروی و در چین ، کمونیستها بتدریج تبدیل به طبقه متوسطی شدند که بار اداره بوروکراتیک جامعه بر عهده آنان بود ، یعنی در تمامی کشورهای سابق اتحاد شوروی ، این کمونیستهای سابق هستند که به بخشی از سیستم سیاسی و ساختار اقتصادی سرمایه سالار تبدیل شده اند . طنز و شاید جبر تاریخ اینکه مدیران امروز ساختار سرمایه سالار در روسیه و چین در درون ضد سرمایه ترین تشکل حزبی یعنی احزاب کمونیست اتحاد شوروی و چین تربیت شده اند ! بر این مبنا مدیران و گردانند گان نظام فردای بعد از ج.ا. که رهبران بر اندازی همین نظام خواهند بود اکنون در درون همین نظام اسلامی ، در حال رشد و نمو هستند .
ایران پیشرفته در مقابله و تضاد با ایران اسلامی !
اما فرق دو نمونه مستحیل شدن نظم های سیاسی ضد سرمایه داری به ساختارهای سرمایه سالار با ج.ا. اینستکه ، یک بوروکرات حزبی در شوروی دیروز و چین امروز ، گسترش سیستم سرمایه داری در کشور متبوع خو را مرگ خود نمیدانست ، اما یک آخوند و یا یک حزب اللهی ولایی و حتی اقشار سنتی ، گسترش سیستم سرمایه داری در ایران را مرگ خود میدانند و در فضای سرمایه سالار احساس خفقان و مرگ می کنند یعنی یک آخوند و حتی یک حزب اللهی ولایی در ایران نمی تواند چنان آینده ای را برای خود در ایران بعد از ج.ا. متصور باشد ! روحانیت در ایران بمجرد اینکه بخواهد به سرمایه و نمودهای فرهنگی آن اجازه رشد و نمو بدهد با دومانع بزرگ روبرو میشود الف : اعتراض اقشار سنتی گرد آمده در سپاه، بسیج ، حوزه های علمیه ، اوقاف و تولیت آستانهای قدس که از روابط بشدت فساد آلود و غیر قابل کنترل اقتصاد اسلامی سود میبرند و خامنه ای با توجه به اعتراض این نهادها از هرگونه تلاش برای نوسازی اقتصاد ایران چشم خواهد پوشید وبا توجه به اعتراض این نهادها باید پای بعقب نهد ، البته این در صورتی است که روحانیت خود میل به وارد شدن به سیستم و ساختار اقتصادی سرمایه داری جهانی داشته باشد که این ادعا خود قابل تردید است . ب : مانع دیگر در متصل کردن ج.ا. به ساختار اقتصادی جهانی و اجازه مراوده بیشتر با نظام های سیاسی اروپایی و آمریکایی ، رشد طبقه متوسط و مرفه در ایران در صورت گسترش رابطه با غرب است ! اقشار متوسط و مرفه با سابقه اجتماعی آریامهری بشدت سلطنت طلب ، اقشار متوسط بوجود آمده در دوران ج.ا. بشدت آمریکا محور و حتی اصلاح طلبان نیز خود بشدت غرب محور هستند ، ، یعنی رشد طبقه متوسط غرب محور در پی گسترش روابط اقتصادی – سیاسی با اروپا و آمریکا اجتناب نا پذیر و موجب بالا رفتن سهم آنان در اقتصاد و نیروی کار میشود که این خود موجب بروز اعتراضاتی از نوع ز.ز. آ . با محوریت فعالان سیاسی آمریکا محور ، سلطنت محور و حتی اسراییل محور است . امروز حتی خانواده بسیاری از اصلاح طلبان و کارگزاران و احزاب سازندگی و …عاشق سبک زندگی غربی و از هر گونه انقلاب و اسلام مداخله گر بیزار هستند . در مواجه با این مشکل ، روحانیت ولایی برهبری خامنه ای راهی ندارد جز اینکه از صنعتی شدن ایران ، مکانیزه شدن کشاورزی و پیشرفته شدن اقتصاد ایران ممانعت بعمل آورد و این یعنی اینکه ج.ا. با خفقانی غیر قابل اصلاح روبرو است . موضوع چند نرخی بودن ارز و دلار و سوبسیدی که اقتصاد فاسد اسلامی به وارد کننده های خودی و حزب اللهی و صاحبان شرکتهای ” خصولتی “میدهد یکی از همین موانع اساسی برای رشد تولید داخلی و جلوگیری از استقلال اقتصادی است . استقلال اقتصادی یعنی رشد تولید کننده داخلی ، سرمایه ملی و بوجود آمدن طبقه متوسط ، یعنی گسترش رابطه با غرب ( همان سیاستی که چین در پیش گرفته است ) و اینها همه یعنی مرگ روحانیت . روحانیت ولایی هیچگاه به نابودی خود رای نخواهد داد و از نظر وی چه بهتر که ایران عقب مانده اما اسلامی بماند . برای خامنه ای همان بهتر که به حزب اللهی های صاحب شرکتهای خصوصی شده ( خصولتی ) دلار بقیمت 4000 تومان بدهد و بعد با یکدیگر یک چای دبش هم بنوشند ، تا به صادر کننده امکان رشد بدهد و دشمنی وارد کنند گان فاسد را برای خود بخرد .
ج.ا. به چه شکل از استقلال اقتصادی ایران جلوگیری بعمل می آورد ؟
در نظام ولایی ، وارد کننده حزب اللهی و ارزشی و خودی با نرخ ارز ترجیحی 4000 تا 28000 تومان ، به واردات کالا دست زده و کالای وارداتی را با همان قیمت دلار آزاد در بازار میفروشد و سهمی هم هم به بیت و نهاد و جهاد و سپاه میدهد و با امکان مانور دادن بر سر تعیین قیمت کالا و ارز توسط دولت و مراجع قدرت در نهادها ی سیاسی ، کمر تولید داخلی را می شکند ، از سوی دیگر ارز چند نرخی خود امکانی برای دادن رانت ورشوه به نیروهای خودی است که اگر به این نهادها و افراد ذی نفوذ این رانت و سود نابحق داده نشود توان به بحران کشاندن رژیم را دارند .
رهبری جمهوری اسلامی ، بدلایل بالا راهی ندارد جز اینکه خود به ایجاد موانع اساسی برای رشد روابط سالم سرمایه داری در کشور بپردازد یعنی رهبری نظام بمانند یک ار گانیزم بیمار مبتلا به بیماری ” لوپوس اریتما توس ” که در آن سیستم ایمنی بدن ، به بافتها و ارگانهای مهم مانند چشم ، مغز و یا قلب و کلیه حمله می کند و آنها را از کار می اندازد ، خود دائما در حال حمله به و نابود کردن عناصر اساسی رشد اقتصادی و ترقی اجتماعی است ، نسبت جمهوری اسلامی با ایران نسبت سلولی سرطانی با شفای بیمار است که نفع غده سرطانی در عدم شفای بیمار است که شفای بیمار بخودی خود نابودی سلولهای سرطانی را بدنبال دارد ! از سوی دیگر نیازهای جامعه برای برون رفت از بحرانهای اقتصادی و اجتماعی ، گسترش رابطه با غرب و البته آمریکا را طلب می کند . سرنگونی ج.ا. هر روزه بیشتر از پیش در تمنا و تلاش مردم ایران برای زندگی بهتر و داشتن ساختاری سیاسی فراتر از سیستمهای شبان – رمگی سلطنت و فقاهت در حال شکل گیری است . اگر ج.ا. بتواند تمنا و بالندگی مردم ایران برای ترقی اجتماعی و رشد را خفه کند ، خود ، ایران و ملک و مملکت را به باد خواهد داد !
برخلاف ادعای روشنفکران حزب اللهی و سنتگرا و بعضی از حزب اللهی های طرفدار گسترش رابطه با چین و روسیه ، رابطه با این دو کشور در حالیکه ایران مورد تحریم های بین المللی باشد ، برای ما خاک سیاه هم ببار نمی آورد
رابطه با چین و روسیه راهگشهای حل مشکلات بزرگ اقتصادی از قبیل بازسازی چاههای نفتی و میادین گازی ، تبدیل به احسن کارخانجات ضرر ده صنعتی خورو سازی و صنعتی کردن کشاورزی نیست . نیاز به سرمایه گذاری فقط در صنایع استخراج نفت و گاز حدود 200 میلیارد دلار است ، چین و روسیه نه امکان و نه تمایلی برای سرمایه گذاری پر ریسکی در این ابعاد در ایران اسلامی را دارند . این موضوع را در کنار نابودی محیط زیست ، فرو نشست زمین ، ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی ، (بدهی دولت به این صندوقها 700 همت ( هزار میلیارد تومان است ، دولت 14 ابر بدهکار به بانکها است 1100 همت ، سررسید فروش اوراق قرضه توسط دولت رئیسی 850 همت که مجموع بدهی های دولت به سازمانهای فوق الذکر و همچنین پالایشگاهها ، بانک مرکزی و…. 9700 همت است . ( گزارش از مرکز پژوهش های مجلس مندرج در خبر انلاین مقاله دولت پزشکیان چقدر بدهی دارد 22تیر 1403). نظام ولایی با دولت نا کار آمد پزشکیان به اختناق مرگ فرورفته است .
برخلاف تبلیغات گمره کننده حقوق بگیران ولایت که گویا کشورهای بریکس بزودی در مقابل آمریکا و اروپا ایستاده و ایران اسلامی را نجات خواهند داد کشورهای بریکس ، خود اساسا میل درگیری سیاسی با اروپا و آمریکا نداشته و بدون ارتباط اقتصادی با چند قطب بزرگ و معظم دنیای سرمایه داری یعنی اروپا ، آمریکا ، کانادا ، استرالیا و بریتانیا خود دچار اختناق اقتصادی خواهند شد .چین ، روسیه و کشورهای بریکس ، از این اتحادیه بعنوان کارت بازی در درگیری های سیاسی – اقتصادی خود با غرب استفاده کرده ونه انگیره و نه توان مقابله اقتصادی با ابرقدرتهای اقتصادی جهان را دارند ، همه این مقدمات ما را به این نتیجه میرساند که هنوز هم علیرغم سابقه استعماری کشورهای پیشرو در امر مدرنیته و مدرنیزاسیون ، علیرغم به بن بست رسیدن بسیاری از مظاهر زندگی مدرن ، علیرغم انشقاق در میان قطبهای مختلف ساختار سرمایه داری از آمریکا و اروپا و چین و روسیه هنوز هم :
روشنایی از غرب می آید :
جمله ای از زنده یاد : داریوش شایگان در این مورد توضیح دهنده است که مدرنیته ای که به ما ایرانیان و شرق و چین و روسیه رسید ، مدرنیته ای بود که خود به نیهلیسم ، پوچ گرایی و بن بست رسیده بود ، این پوچگرایی در خودکشی تراژیک در فاوست اثر گوته ؛ در خود کشی کمیسر ژاور در رمان بینوایان اثر ویکتور هوگو بتصویر کشیده شد و در استعمارگری کشورهای مدعی تمدن مدرن و ادعای انسانیت والا ، بچالش کشیده شده و ما ایرانیان برای پاسخ دادن به سئوال عباس میرزا و اینکه ” با مدرنیته چه باید کرد ” در دوران مشروطه از این ایدئولوژی به بن بست رسیده انتظار حل مشکلاتمان را داشتیم ! اما ما ایرانیان نمی توانیم بر پد رانمان بعنوان برپا کنندگان نهضت مشروطه خرده بگیریم که چرا دست کمک بسوی یک ایدئولوژی که خود به بن بست رسیده بود دراز کردند که هنوز هم گفتمان مدرن و ساختار اقتصادی سرمایه داری و نظام سیاسی لیبرال دموکراسی علیرغم همه کمبودها و اختناقهایشان ، تنها امکان ممکن و در دسترس برای پیشرفت هستند ، گفتمان های متعرض و منتقد مدرنیته ، انقلاب اکتبر ، انقلاب چین و اکنون هم انقلاب اسلامی اگر درخدمت و ارتباط متقابل این تمدن قرار نگرفته باشند جز نابودی و سیاهی ، دستاوردی نداشته اند و اکنون در آغاز قرون 15 شمسی ما ایرانیان باید دنبال راهی باشیم که نه مانند سلسله پهلوی بطور کامل در خدمت بی چون و چرا واعتماد مطلق به غرب و نه مانند ستیزه جویان بنیادگرای اسلامی از داعش و طالب و گفتمان ولایی ، در مخاصمه بی پایان با غرب باشیم.
تیتر مقاله از کتاب روشنایی از غرب می اید اثر زنده یاد داریوش شایگان که در زبان فارسی با نام افسون زدگی جدید و هویت چهل تکه منتشر شده است گرفته شده است
La lumière vient de l’Occident
1- univermag ” در این پرونده معلوم شد که یک باند از بوروکراتهای حزبی ، برای دهها سال گوشت مرغوبی را که باید به پرورشگاهها فرستاده میشده ، به فروشگاههای مخصوص مقامات حزبی میفرستاده و در آنجا بقیمت سرسام آور آزاد فروخته و بجای آن به پر.ورشگاهها آشغال گوشت میفرستاده اند ، بازرسان حزبی در ادامه این بازرسی در یافتند که شهرکی که د رجنگ دوم جهانی توسط ارتش آلمان کاملا نابود شده بوده است ، بر روی کاغذ و اسناد جعلی ، شهری موجود با جمعیت چند ده هزار نفری نشان داده و برای سالها سهمیه های مختلف آن وحتی حقوق کارمندا ن دولتی خیالی آنرا بین خود تقسیم میکرده اند ..
I think the writer of this article is a Iranian nationalist with left thoughts