چگونه رهبر یک نظام با گفتمانی فرسوده، و عقب مانده ، همهی رقبا را در شطرنج بقا پشت سر گذاشت ؟
بیش از چهار دهه از عمر جمهوری اسلامی میگذرد، اما رهبر آن – علی خامنهای – هنوز بر فراز نظامی ایستاده که از درون پوسیده و از بیرون منزوی است. این بقای طولانی نه نتیجهی قدرت ذاتی حکومت، بلکه حاصل مهارت وی در خواندن نقشهی دشمنان و رقیبان خود است. خامنه ای میراث دار قرنها حضور روحانیت از مغان و موبدان تا آخوندهایی که همیشه در کنار دربارهای پادشاهی در ایران بوده اند ، است ،
در حالیکه آمریکا، اسرائیل و اپوزیسیون ایرانی هر یک در جهتهای مختلف حرکت کردهاند، خامنهای توانسته از ناهماهنگی، سادهانگاری و شکاف میان آنها بهره ببرد. او پیروز میدان نیست، اما هنوز بازنده هم نشده است.
آمریکا: گرفتار در چرخهی «تحریم و انتظار»
واشینگتن از ۲۰۰۱ تاکنون، سیاستی خطی و تکراری علیه تهران پیش برده است.
ایالات متحده در تمام دو دهه گذشته، تصور کرده است که «زمان به سودش کار میکند» — با تحریم، فشار اقتصادی و امید به شورش مردمی. اما خامنهای این منطق را به بازی خودش بدل کرد: تحریم را به سپر ایدئولوژیک و وسیله ای برای مظلوم نمایی و بوجود آوردن قشری رانتخوار برای دور زدن تحریمها تبدیل نمود، از همین قشر رانتخوار و حامی بعنوان لشکری فاشیستی برای سرکوب مخالفان و حتی منتقدان خود استفاده شایان کرد و خود در حالیکه به هیچ قشر و طبقه ای بجز روحانیت ولایی وفادار نبود بابنای ساختاری بناپارتیستی ، پیوند و تعهد خود به همه را فراموش کرده و با مشتی آهنین با مخالف وموافق خود برخورد کرد .رانت تحریم را بین حلقههای وفادار تقسیم کرد و زمان را خرید . در حالیکه واشینگتن بهدنبال تغییر رفتار ایران بود، تهران رفتار آمریکا را تغییر داد: از یک قدرت مداخلهگر به بازیگری خسته، که میان «برجام» و «مهار» سرگردان است. بازی هوشمندانه خامنه ای در عراق و افغانستان حضور آمریکا در این دو کشور کلیدی در تحولات منطقه ای را به ابزاری برای بر روی کار آوردن شیعیان در عراق و طالبان دشمن آمریکا در افغانستان کرد . در عراق با آمریکا همکاری کرده و گروهها ی مذهبی رقیب و حتی مقتدی صدر را سرکوب کرد و این اوج هوشمندی و به کار بردن یک سیاست خالص ماکیاولیستی بود در حالیکه و در همان حال برای هواداران خود در ایران و خارج نقش یک حکومت معتقد و ایدئولوزیک را بازی می کند .
نمونه بسیار مهم دیگر، برنامه جامع اقدام مشترک یعنی برجام است ، این برنامه تا آن حد بنفع ج.ا بود که پرزیدنت ترامپ نارضایتی شدید خود را از آن اعلام و در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ (۸ می ۲۰۱۸) از آن خارج شد و در مقابل خامنه ا ی تا به امروز هم خواهان بازگشت به آنست ، خامنه ای در برجام فقط برنامه هسته ای خود را معلق کرد در حالیکه در تمام این سالها بر دانش هسته ای خود افزودو در کنار آن از 2015 تا به امروز یعنی 2025 برای خود ده سال وقت خرید تابه تقویت نیروهای نیابتی خود در عراق و، یمن ، لبنان و حتی غزه بپردازد .در جریان جنگ اخیر اسرائیل بر علیه ایران ، ج.ا. فقط بخش نظامی این نیابتی ها را ازدست داد، آنها درعراق و لبنان و غزه برنامه دارند که به نیروهایی سیاسی ئ تاثیر گذار تبدیل شوند . شیعیان این کشورها هنوز هم خود را وامدار ج.ا. یگانه کشور شیعه منطقه میدانند . با استفاده و سوء استفاده از برجام بود که خامنه ای فرصت چند ساله برای ارتقاع برنامه موشکی . خود تا به آن حد که قدرت اول موشکی منطقه شود را پیدا کرد .(گزارش شورای روابط خارجی ، گزارش رویتر ، گزارش آژانس تحقیقات دفاعی سوئد ) اگر برجام امضا نشده بود ، ج.ا. زمان لازم برای ارتقا برنامه موشکی خود را پیدا نمیکرد . در معاهده برجام ، آمریکا و اروپا از خامنه ای فریب خوردند . من در همان زمان این معاهده را صلح مسلح نامیدم و ادعاهای مبنی بر عقب نشینی خامنه ای را رد کردم . ممکنست بپرسید اگر برجام این همه بنفع ج.ا بوده است چرا در داخل آنرا شکست اعلام کرده و دقیقا به همین خاطر جناح روحانی – ظریف را بخاطر امضای این معاهده مورد حملات شدید قرار میدهند ،بنظر میرسد جناح اصولگرا و در راس آن خامنه ای نمی خواهند هیچ پیروزی بحساب اصلاح طلبان و جناح اعتدال نوشته شود و با مظلوم نمایی تمام ، خود را در معاهده برجام بازنده اعلام می اکنند در حالیکه استفاده ای شایان از این معاهده برده اند . از سوی دیگر خامنه ای نمی خواهد در مقابل هواداران خود نقطه ضعف مذاکره با آمریکا را بپذیرد و درست به همین خاطر برای جلب هواداران ضد آمریکایی خود از یک سو از منافع برجام بهره مند میشود و از سوی دیگر جناح رقیب را بخاطر مذاکره با (دشمن)مورد هجوم و حمله قرار میدهد .
خامنه ای مانند هنرپیشه ای ماهر بعد از کشته شدن سرباز وفادار خود ” قاسم سلیمانی ” توسط آمریکا در مقابل میلیونها ایرانی زار زار گریست و همدلی میلیونی ایرانیان را بدان حد انگیخت که بزرگترین تشیع جنازه که ایران بخود دیده است برای بخاک سپاری قاسم سلیمانی برپا شد .
تلآویو میتواند ضربه بزند، اما قادر به تغییر معادله نیست.
عملیاتهای دقیق موساد در خاک ایران – از ترور تا خرابکاری – بدون تردید توان اطلاعاتی اسرائیل را نشان میدهد. اما آنچه تلآویو نتوانسته انجام دهد، «تغییر رفتار راهبردی» جمهوری اسلامی است.
هر حملهای، ولو موفق به ابزاری برای ایجاد ترس در میان ایرانیان از فروپاشی و جنگ داخلی خامنهای را در داخل کشور تقویت کرده و احساس تهدید بیرونی را بهانهی سرکوب درونی کرده است . اسرائیل جنگ را در تاکتیک برده، اما تا کنون پیروزی استرااتژیک با ج.ا. بوده است . این حجم از خرابکاری ، تخریب و انجام عملیات اعجاب انگیز اطلاعاتی از سوی اسرائیل هیچکدام نتوانسته اند تغیری کیفی در میدان بازی بوجود بیاورند .1،2،3،4،5..
اپوزیسیونِ ایرانی، آینهی تضاد تاریخی ملت ایران است .
مخالفان جمهوری اسلامی امروز به چهار گروه تقسیم شدهاند.
سلطنتطلبانِ و نوگرایان متکی به آمریکا و رسانههای وابسته
ملیگرایانِ پراکنده که نگران از دست رفتن استقلالاند؛
اصلاح طلبان در داخل که گاها بدتر از دشمنان خامنه ای در برابر او موضع میگیرند .
و چپگرایانی که هنوز با میراث انقلاب ۵۷ درگیرند و بسیا ری از آنان حتی از شرکت در انقلاب پشیمان و نادم هستند و این خود باعث ایجاد آشفتگی فکری در میان ایرانیانی است که بدنبال راه حلی برای عبور از دو اردوگاه سنتی سیاسی در ایران یعنی حکومت و طرفداران رژیم سابق هستند .
خامنه ای اما چگونه اوضاع را بنفع خود تغییر داده است ؟ .
خامنهای این شکافها را بهتر از هر تحلیلگری در واشینگتن یا تلآویو میشناسد او میداند که هیچ نیروی جایگزین منسجمی وجود ندارد؛ نه رهبری واحد، نه برنامهٔ انتقال قدرت، و نه توافق بر سر مفهوم «ایران پس از جمهوری اسلامی»..
خامنه ای با هوشمندی شیطانی از نوع دکتر فاستوس از بعد از اعتراضات گسترده 1388 در پی دلجویی از طبقه متوسط امکاناتی مانند پیش فروش سکه های طلا ، خودرو و اوراق بهادار دولتی با سود تضمین شده برای کمک به این اقشار برای حفظ دارایی های خود در مقابل تورم لجام گسیخته در اختیار آنان قرار داد. خامنه ای بعد از نزدیک به یک قرن ، آرزوی مشروعه خواهان در حنبش مشروطه را برای تحت کنترل گرفتن بخش انتخابی و شبه مدرن حکومت را بر آورده کرد ، اکنون در ایران رئیس جمهور ، وزرا همه به سربازان گوش بفرمان وی تبدیل شده اند و رئییس جمهورمنتحب نظام خود میگوید که وی فقط منویات خامنه ای را اجرا می کند
، عقب نشینی در مقابل اعتراضات جوانان متعلق به طبقه متوسط در موضوع حجاب اجباری این اقشار را بطور کامل از اصلاح طلبان و اپوزیسیون جدا کرده و عملا اعتراضات آنان را غیر سیاسی نموده و آن قرار و قاعده همیشگی را که اگر مستبد یک قدم عقب بنشیند ، معترضان و مخالفان چند ده قدم وی را بعقب نشینی وادار می کنند را بی اعتبار کرد . اکنون زنان و دختران در شهرهای بزرگ بی حجاب و حتی با پوشش افراطی و گاها ضد سنتهای مذهبی و ملی در خیابانها ظاهر میشوند ؛ در رسانه ها وشبکه های خانگی تلویزیونی مباحث ، مناطره هایی مطرح میشوند که گاها حتی خود خامنه ای را نیز بزیر سئوال میبرند ، خامنه ای توانسته از همه این امکانات بعنوان سوپاپهای اطمینان کنترل کننده خشم اقشار متوسط و مرفه استفاده کرده و حاکمیت شکننده خود را ادامه دهد . خامنه ای توانسته که آمریکا و اسرائیل را آگاهانه بدانسو سوق دهد که تنها راه را حمله نظامی به ایران بدانند که این خود نیز موجب ایجاد هراس و ترس از فروپاشی ، خلاء قدرت و جنگ داخلی در میان اقشار خاکستری شده است . از یاد نبریم که خامنه ای با این سیاست ، سرنگونی طلبان افراطی در داخل و خارج را بسوی اتحاد استراتژیک با دو کشوری رانده است که به ایران حمله نظامی کرده اند و این خود بازهم باعث جدایی کامل این بخش از سرنگونی طلبان از جمعیت عمده ای از اقشار ناراضی شده است .
نتیجهگیری – پیروزی موقت در بازی شکستخوردگان
این واقعیتی است که خامنهای جلوتر است، اما نه به سوی پیروزی؛ بلکه فقط چند گام دورتر از سقوط. اما از یاد نبرییم که در میدان شطرنج سیاست ، پیروزی و شکست را نه بر اساسا آینده های دور که بر اساس واقعیت روی ارزیابی می کنند .
اگر خامنهای هنوز چند گام جلوتر است، به این دلیل است که دیگران هنوز مسیر را نمیدانند.
آمریکا از درون سیاست دوگانه رنج میبرد، اسرائیل درگیر تاکتیکهای مقطعی است، و اپوزیسیون در گرداب خود مشغول است. طبقه متوسط در هراس از حمله خارجی ، جنگ داخلی و از دست دادن همه دارایی های خود در تورم لجام گسیخته است
اما هیچیک از اینها به معنای قدرت پایدار جمهوری اسلامی نیست.
خامنهای در شطرنج بقا، چند مهرهٔ دیگر دارد به گروگان گرفتن امنیت منطقه و ایران ، اما در مقابل ملتی خسته و عاصی و در بدر به دنبال خلاصی از وضعیت موجود دارد و حاکمی که فقط در عقبانداختن پایان ، استاد است و برای او، همین یعنی بقا. بقای ج.ا. بعنوان حکومتی ناکارامد ، فاسد و سرکوبگر در 47 سال خود دستاوردی سیاه و لکه ای ننگین برای خامنه ای و روحانیت شیعه است هرچند که این بقا بقیمت نابودی کشور باشد ، اما از یاد نبریم یکی از ویژگی های حکومتهای غیر مدرن بقا به هر قیمت است
بهای «جلوتر بودن»
اما این بقا بهایی سنگین دارد. اقتصاد ایران در حال فروپاشی است، جوانانش مأیوساند، و زندانهایش پر از معترضان. خامنهای زمان خریده، اما ملت را باخته است. هر گامی که برای حفظ پیشتازی برمیدارد، ایران را یک گام به فروپاشی اخلاقی و اجتماعی نزدیکتر میکند.
نظام او نیرومند نیست — فقط بهتر از دشمنانش با شکست کنار میآید. او واشنگتن، اورشلیم و اپوزیسیون را فریب داده، مردم ایران و کشور های منطقه را د رهراس از تبدیل کردن ایران و منطقه به زمین سوخته فلج کرده است .
در پیدایش این انسداد بعد از خامنه ای که علت العلل است ، اسرائیل و متحدان داخلی اش ، آمریکا و اصلاح طلبان مقصران اصلی هستند این انسداد اگر ادامه یابد بوی انهدام و فروپاشی ملک و ملت را میدهد و برنده و بازنده ایرانی هر دو نابود خواهند شد .
نتیجهگیری
در شطرنج تراژیک سیاست خاورمیانه، گاهی فقط زنده ماندن، همان آچمز کردن حریف و خریدن زمان خود ، پیروزی است . خامنه ای اکنون همه را آچمز کرده است ، امیدواریم آمریکا و اسرائیل بیش از این در کار ما دخالت نکنندتا شاید ملت ایران با تصمیم بر عبور از نظام بتواند نقطه پایانی بر این انسداد بگذارد .
Leave a Reply